🌹عرض سلام وادب حضور شما خوبان دلتنگ فرج یار🌹 سالروز تولد حضرت علی ابن موسی الرضا{ع} را به درگاه حضرت دوست وبه پیشگاه پدر ومادرگرامی ایشان حضرت امام موسی کاظم{ع} وحضرت تکتکم خاتون {س}تبریک وتهنیت عرض مینمایم.🌹واین خجسته روز را به حضرت اباصالح المهدی {عج}وبرشما دوستان خوب دلتنگ فرج یار، شادباش عرض نموده ، وایام شادوفرح بخشی را برایتان آرزو مینمایم🌹 🌹مدیریت : پوررجب🌹

کفترجَلد
من که جلد بام شاه مشهدم
دست بر دامان پر مهرش زدم
نان خوبان‌ میخورم گرچه بدم
(مَن تشهد) خوانده ام و آمدم
سفره دار ما گدایان السلام
کاظمین است ، شهر السلام

هرکجا سخت شد دنیا به ما
گوشه‌ چشمی کردی ، آقا به ما
یک علی دادی و‌یک‌ زهرا به ما
جور شد پس فیض دق الباب ما

گرچه دورم ای خدا، از کاظمین
طوس و قم‌ دارد ، هوای کاظمین

گریه آوردم‌ که خوشحالم کنی
میشود آیا سبک بالم کنی..
گر نشد یارِ یارانم کنی..
راضیم خود ، گرفتارم کنی

دلخوشم‌ آزاد کوی دلبرم
بار زوار شما را میبرم

ای شما : آقا که ذره پروری
یک سحر از کوچه ما می گذری

بنده نفسیم ایمانی بده
نسخه فوری درمانی بده
یاد ما رسم مسلمانی بده
سفره را وا کن به ما نانی بده

دوستانم هم مثل من پشت درند
نان خشکت را تبرک میبرند

قل هوالله گفتی و دل‌زار شد
مادرت بالا سرت تبدار شد

هرکس آمد رد شد بی اعتنا
وای من ماندی به زیر دست و پا
زیر لب گفتی امان از کربلا
کشته شد جد غریبم بی هوا

تا سواران به خیمه تاختند
عمه جانم‌ را زمین انداختند

مریم رضایی منش

به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ حضرت علی‌بن موسی الرضا (ع) در یازدهم ذی‌القعده سال 148 هجری در مدینه متولد شدند و در پایان ماه صفر سال 203 قمری، به دست مأمون به شهادت رسیدند.

ولادت

حضرت رضا (ع)، بنا به قول بسیاری از مورخان، در روز یازدهم ذی‌القعده و در مدینه منوره متولد شدند. از قول مادر ايشان نقل شده است كه: «هنگامیكه به حضرتش حامله شدم به هيچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌كردم و وقتی به خواب می‌رفتم, صداي تسبيح و تمجيد حق تعالي وذکر «لااله‌الاالله» را از شكم خود می‌شنيدم, اما چون بيدار می‌شدم ديگر صدايی بگوش نمي‌رسيد؛ هنگامي‌كه وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمين نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند كرد و لبانش را تكان می‌داد؛ گويي چيزی می‌گفت».

نظير اين واقعه, هنگام تولد ديگر ائمه و بعضی از پيامبران الهی نيز نقل شده است, از جمله حضرت عيسی (ع) كه به اراده الهی, در گهواره لب به سخن گشود و با مردم سخن گفتند كه شرح اين ماجرا در قرآن كريم آمده است.

کنیه

امام كاظم (عليه السّلام) کنیه ابوالحسن را به ایشان عنايت فرمودند، و به على بن يقطين گفتند: «اى على، اين پسرم (با اشاره به امام رضا عليه السّلام)، آقاى فرزندان من است و من كنيه خیش را به او داده‌‌ام. البته امام كاظم (ع) نيز كنيه‌شان ابو‌الحسن بوده است و اين كنيه ميان پدر و فرزند مشترک امی باشد. بدين جهت امام كاظم (عليه السّلام) را «ابو الحسن اوّل» و امام رضا (عليه السّلام) را «ابو الحسن دوم» مى‌نامند.

القاب

مشهورترین لقب امام هشتم شیعیان، «رضا» به معنای خشنودی، است. امام محمدتقی (عليه‌السلام) امام نهم و فرزند ايشان سبب ناميده شدن آن حضرت به اين لقب را اينگونه نقل می‌فرمايند : «خداوند او را رضا لقب نهاد زيرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمين از او خشنود بوده‌اند و ايشان را برای امامت پسنديده‌اند و همينطور (به خاطر خلق و خوی نيكوی امام) هم دوستان و نزديكان و هم دشمنان از ايشان راضی و خشنود بود‌ند».

يكي دیگر از القاب مشهور حضرت «عالم آل محمد» است. نقل شده است که امام کاظم (ع) به فرزندانش می‌گفت: «برادر شما علی بن موسی، عالم آل محمد است.» اين لقب نشانگر ظهور علم و دانش ايشان می‌باشد؛ جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خويش, به‌ويژه علمای اديان مختلف انجام داد و در همه آن‌ها با سربلندی تمام بيرون آمد، دليل کوچکی بر اين سخن است. اين توانايی و برتری امام, در تسلط بر علوم، يكی از دلايل امامت ايشان می‌باشد و با تأمل در سخنان امام در اين مناظرات, كاملاً اين مطلب روشن می‌گردد كه اين علوم جز از يك منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد.

زندگینامه امام رضا (ع)

مادر امام رضا (ع)

مادر امام رضا (ع) کنیزی از اهالی نوبه بوده است که درباره نام مقدّس اين خانم، راويان اختلاف دارند، برخی، آن حضرت را خيزران ناميده‌اند و گفته‌اند كه ايشان ام ولد و از اهالى نوبه بوده و اروى نام داشته و لقبش شقراء بوده است. برخى گفته‌‌اند اسم او نجمه و كنيه‌‌اش امّ‌البنين بوده و برخى نام آن بانو را تكتم دانسته‌اند. در روایتی آمده که مادر امام رضا (ع) کنیزی پاک و پرهیزگار به نام نجمه بود که حمیده مادر امام کاظم (ع) وی را خرید و به پسرش بخشید و بعد از ولادت حضرت رضا (ع) او را طاهره نامید.‌»

شیخ صدوق در مورد ایشان می‌نویسد: «ایشان از زمره زنان شريف غير عرب و كنيز حميده خاتون مادر امام موسى (عليه السّلام)، و از زنان شايسته در عقل و دين و شرف بود و بانويش حميده را بسيار محترم مى‌‌داشت و از روى احترام به او هرگز در مقابلش نمى ‌نشست. بنابراين حميده به پسرش امام موسى (عليه السّلام) گفت: «اى فرزند، يقينا تكتم كنيزى است كه من هرگز بهتر از او را نديده‌ام و شكّى ندارم كه خداوند به او فرزندانى عطا خواهد كرد. من او را به تو بخشيدم و سفارش مى‌كنم كه با مهربانى با او رفتار كنى.»

همسر امام رضا (ع)

در مورد تعداد همسران آن حضرت بین مورخان اختلاف است، اکثر مورخان تعداد همسران آن حضرت را یک یا دو نفر نوشته‌اند، و عده کمی نیز برای حضرت سه همسر یاد کرده‌اند. اما مشهور این است که حضرت دارای همسری به نام سبیکه (س) بوده اند که ایشان مادر امام جواد (علیه اسلام) و از خاندان ماریه قبطیه همسر پیامبر (ص)، بوده است. در برخی از منابع تاریخی، همسر دیگری نیز برای امام رضا(ع) ذکر شده است، مأمون به امام رضا (ع) پیشنهاد داد که با دخترش «‌ام حبیب‌» یا «‌ام حبیبه‌» ازدواج کند و امام نیز پذیرفت. طبری این ازدواج را در حوادث سال ۲۰۲قمری یاد می‌کند. گفته‌اند که هدف مأمون از این کار، نزدیکی بیشتر به امام رضا (ع) و نفوذ به خانه وی جهت اطلاع از برنامه‌هایش بوده است. سیوطی نیز، از ازدواج دختر مأمون با امام رضا (ع) یاد می‌کند ولی اسم آن دختر را ذکر نمی‌نماید.

فرزندان امام رضا (ع)

درباره تعداد و اسامى فرزندان امام رضا (عليه السّلام) نيز اختلاف است، گروهى آن‌ها را پنج پسر و يک دختر نوشته‌‌اند، به نام‌هاى محمّد قانع، حسن، جعفر، ابراهيم، حسين و عايشه. امّا شيخ مفيد بر اين باور است، كه امام هشتم (عليه السّلام)، فرزندى جز امام محمّد جواد (عليه السّلام) نبوده است، و ابن شهرآشوب و طبرسى در اعلام الورى، نيز بر همين اعتقاد مى‌باشند، اما قول معتبر در تعداد فرزندان، اين است كه آن حضرت را دو فرزند بوده، به نام‌هاى محمّد و موسى، و جز آنها فرزندى از آن حضرت به جاى نمانده است‌. گفته شده فرزندی از آن حضرت که دو سال یا کمتر داشته در قزوین دفن شده است، که امامزاده حسین کنونی قزوین همان است. بنابر روایتی امام در سال ۱۹۳ به این شهر مسافرتی داشته است.

زندگینامه امام رضا (ع)

امام رضا (ع) در مدینه

حضرت رضا (عليه السلام) تا قبل از هجرت به مرو، در مدينه زادگاهشان، ساكن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرينشان به هدايت مردم و تبيين معارف دينی و سيره نبوی می‌پرداختنند. مردم مدينه نيز، امام رضا (ع) را بسیار دوست می‌داشتند و به ايشان همچون پدری مهربان می‌نگريستند. تا قبل از اين سفر، با اينکه امام بيشتر سالهای عمرش را در مدينه گذرانده بود, اما در سراسر مملکت اسلامی، پيروان بسياری داشتند که گوش به فرمان اوامر امام بودند.

علی‌بن موسی الرضا (ع)، در گفتگويی كه با مامون درباره ولايت عهدی داشتند، در اين باره اين گونه می‌فرمايند: «همانا ولايت عهدی هيچ امتيازي را بر من نيفزود. هنگامی كه من در مدينه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچه‌های شهر مدينه عبور می‌کردم, عزيرتر از من كسی نبود. مردم پيوسته حاجاتشان را نزد من می‌آوردند و كسی نبود كه بتوانم نياز او را برآورده سازم, مگر اينكه اين كار را انجام می‌دادم و مردم به چشم عزيز و بزرگ خويش، به من مى نگريستند».

امامت امام رضا (ع)

امام رضا (ع) پس از شهادت پدرش امام کاظم (ع) در سال ۱۸۳ق امامت را عهده‌دار شد؛ مدت امامت آن حضرت ۲۰ سال (۱۸۳-۲۰۳ق) بود که با خلافت هارون الرشید (۱۰ سال)، محمد امین (حدود ۵ سال)، مأمون (۵ سال) همزمان شد.

امامت و وصايت حضرت رضا (عليه السلام ) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرينشان و رسول اكرم (ص) اعلام شده بود. به خصوص امام كاظم (عليه السلام) بارها در حضور مردم ايشان را به عنوان وصی و امام بعد از خويش معرفی كرده بودند؛ يكی از ياران امام موسی كاظم (عليه السلام) می‌گويد: «ما شصت نفر بوديم كه موسی بن‌جعفر (ع) به جمع ما وارد شد، درحالی که دست فرزندش علي در دست او بود، فرمود: «آيا مي‌دانيد من كيستم ؟»، گفتم: «تو آقا و بزرگ ما هستی»، فرمود: «نام و لقب من را بگوئيد»، گفتم: «شما موسی بن جعفر بن محمد هستيد»، فرمود: «اين كه با من است كيست؟»، گفتم: «علي بن موسي بن جعفر»، فرمود: «پس شهادت دهيد او در زندگاني من وكيل من است و بعد از مرگ من وصي من مي باشد». در حديث مشهوری نيز که جابر از قول نبى ‌اكرم (ص) نقل مي‌كند، امام رضا (عليه السلام) به عنوان هشتمين امام و وصي پيامبر معرفی شده‌اند. امام صادق (عليه السلام) نيز مكرر به امام كاظم می‌فرمودند: «عالم‌ آل‌محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو می‌باشد».

پس از شهادت امام هفتم، بیشتر شیعیان با توجه به وصیت امام(ع) و دلایل و شواهد دیگر، امامت فرزند ایشان، علی بن موسی الرضا (ع) را پذیرفتند و وی را به عنوان امام هشتم تأیید نمودند. این دسته که بزرگان اصحاب امام کاظم (ع) را هم شامل می‌شد به نام قطعیه مشهور شدند. ولی گروه دیگری از اصحاب امام هفتم ‏(ع) بنا به دلایلی، از اعتراف به امامت علی بن موسی الرضا (ع) سرباز زده و در امامت حضرت موسی بن جعفر (ع) توقف کردند. آنان اظهار می‌داشتند که موسی بن جعفر (ع) آخرین امام است و کسی را به امامت تعیین نکرده و یا دست‏‌کم ما از آن آگاه نیستیم، این گروه واقفیه (یا واقفه) نامیده شدند. ا‌مام رضا(عليه السّلام) در روايتى سرنوشت آن‌ها را اينگونه بيان فرمودند: «در حيرت زندگى مى‌كنند و نهايت در حال كفر مى‌ميرند.»

زندگینامه امام رضا (ع)

سفر امام رضا (ع) به خراسان

هجرت امام رضا (ع) از مدینه به مرو در سال ۲۰۰، یا ۲۰۱ قمری بود. پس از تصمیم مأمون تصمیم مبنی بر دادن پیشنهاد ولایتعهدی به امام، او یکی از افراد خویش به نام رجاءبن ابی ضحاک را به مدینه فرستاد تا امام را به مرو محل اقامت مأمون بیاورد. به عقیده برخی، مأمون مسیر مشخصی برای سفر امام رضا (ع) به مرو انتخاب کرد تا آن حضرت از مراکز شیعه‌نشین عبور نکند، زیرا از اجتماع شیعیان بر گرد امام می‌ترسید. او دستور داد تا حضرت را از مسیر کوفه نیاورند بلکه از طریق بصره،خوزستان و فارس، به نیشابور بیاورند. مسیر حرکت، طبق کتاب اطلس شیعه چنین بوده است: مدینه، نقره، هوسجه، نباج، حفر ابوموسی، بصره، اهواز، بهبهان، اصطخر، ابرقوه، ده شیر (فراشاه)، یزد، خرانق، رباط پشت بام، نیشابور، قدمگاه، ده سرخ، طوس، سرخس، مرو. به گزارش شیخ مفید مأموران مأمون، امام رضا (ع) و برخی از بنی‌هاشم را از مسیر بصره به مرو آوردند. مأمون آن‌ها را در خانه‌ای و امام رضا را در خانه‌ای دیگر جای داد و او را اکرام کرد.

شیخ صدوق از معول سجستانى آورده: «زمانى كه براى بردن امام رضا (عليه السّلام) به خراسان پيكى به مدينه آمد، من در آنجا بودم. امام به منظور وداع از رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) وارد حرم شد، او را ديدم كه چندين بار از حرم بيرون مى ‌آمد و دوباره به سوى مدفن پيغمبر بازمى‌ گشت و با صداى بلند گريه مى‌کرد. من به امام نزديك شده و سلام كردم و علّت اين موضوع را از آن حضرت جويا شدم. در جواب فرمودند: «من از جوار جدّم بيرون رفته و در غربت از دنيا خواهم رفت.»

امام پیش از رفتن به خراسان به داخل مسجد پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلم) وارد شد و دستش را بر لبه قبر شريف نهاد و فرزندش را به قبر چسباند و نزد جدّش رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله) طلب حفاظت براى او كرد و سپس به فرزندش گفت: «به تمام وكلا و خدمتكارانم گفته‌‌ام كه از تو شنوايى داشته باشند و پيرويت كنند»، و به اصحابش او را معرفى كرد كه جانشين وى خواهد بود.

حدیث سلسه‌الذهب

در طول سفر امام به مرو ، هركجا توقف می‌فرمودند, بركات زيادی شامل حال مردم آن منطقه می‌شد. از جمله هنگامی كه امام در مسير حركت خود وارد نيشابور شدند و در حالی كه در محملی قرار داشتند از وسط شهر نيشابور عبور كردند. مردم زيادی كه خبر ورود امام به نيشابور را شنيده بودند, همگی به استقبال حضرت آمدند. در اين هنگام دو تن از علما و حافظان حديث نبوی, به همراه گروه‌های بيشماری از طالبان علم و اهل حديث و درايت، مهار مرکب را گرفته وعرضه داشتند: «ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می‌دهيم كه رخسار فرخنده خويش را به ما نشان دهی و حديثی از پدران و جد بزرگوارتان پيامبر خدا برای ما بيان فرمایی تا يادگاری نزد ما باشد». امام دستور توقف مركب را دادند و ديدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گرديد. مردم از مشاهده جمال حضرت بسيار شاد شدند به طوری كه بعضي از شدت شوق می‌گريستند و آنهايی كه نزديک ايشان بودند، بر مركب امام بوسه می‌زدند. ولوله عظيمی در شهر طنين افكنده بود به طوری كه بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می‌خواستند كه سكوت نمايند تا حديثی از آن حضرت بشنوند.

ایشان فرمودند: «شنیدم از پدرم موسی بن جعفر (ع) که فرمود شنیدم از پدرم جعفر بن محمّد (ع) که فرمود شنیدم از پدرم محمّد بن علی (ع) که فرمود شنیدم از پدرم علی بن الحسین (علیهما السّلام) که فرمود شنیدم از پدرم حسین بن علی (ع) فرمود شنیدم از پدرم امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب (ع) که فرمود شنیدم از رسول خدا (ص) که فرمود شنیدم از جبرئیل که گفت شنیدم از پروردگار عزّ و جلّ فرمود: «کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها»، «کلمه‏ «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ‏» دژ و حصار من است. پس هر کس داخل دژ و حصار من شود، از عذاب من ایمن خواهد بود.» پس هنگامی که مَرکب حضرت حرکت کرد با آواز بلند فرمود با شروط آن و من یکی از آن شروط هستم.

زندگینامه امام رضا (ع)

امام رضا (ع) و مسأله ولایتمداری

مهمترين فصل تاريخى زندگى امام رضا (عليه السّلام) جريان ولايتعهدى آن حضرت است، جریانی که به موجب آن، حضرت مجبور شدند از شهر مدینه به مرو سفر کنند و پس از مدتی و با کینه مأمون به شهادت برسند.

هنگامی که حضرت رضا (عليه السلام ) وارد مرو شدند، مأمون از ايشان استقبال شايانی كرد و در مجلسي كه همه اركان دولت حضور داشتند صحبت كرد و گفت: «همه بدانند من در آل عباس و آل علی (عليه السلام) هيچ كس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علی‌بن‌موسی‌رضا (عليه السلام ) نديدم». پس از آن به حضرت رو كرد و گفت: «تصميم گرفته‌ام كه خود را از خلافت خلع كنم و آن را به شما واگذار نمايم.»، اما امام كاملا از قصد مأمون آگاهى داشت، چرا که مأمون براى رسيدن به خلافت، برادرش امين را كشته بود و بغداد را خراب كرده بود. به همین دلیل به او گفتند: «اگر اين خلافت مال تو است جايز نيست خودت را خلع كنى و لباسى را كه خدا به تو پوشانده به ديگرى بدهى، و اگر خلافت مال تو نيست چيزى كه مال تو نيست جايز نيست آن را به من بدهى.»

مأمون بر خواسته خود پافشاری كرد و بر امام اصرار ورزيد، اما امام فرمودند:‌ «هرگز قبول نخواهم كرد.»، وقتي مأمون مأيوس شد، گفت: «پس ولايت عهدی را قبول كن تا بعد از من شما خليفه و جانشين من باشيد». اين اصرار مأمون و انكار امام تا دو ماه طول كشيد و حضرت قبول نمی‌فرمودند و می‌گفتند: «از پدرانم شنيدم, من قبل از تو از دنيا خواهم رفت و مرا با زهر شهيد خواهند كرد و بر من ملائك زمين و آسمان خواهند گريست و در وادی غربت در كنار هارون ‌الرشيد دفن خواهم شد». اما مأمون بر اين امر پافشاری نمود تا آنجاكه مخفيانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهديد به مرگ كرد. لذا حضرت فرمودند : «اينک كه مجبورم، قبول می‌كنم به شرط آنكه كسی را نصب يا عزل نكنم و رسمی را تغيير ندهم و سنتی را نشكنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم». مأمون با اين شرط راضی شد. پس از آن حضرت, دست را به سوی آسمان بلند كردند و فرمودند: «خداوندا ! تو مي‌دانی كه مرا به اكراه وادار نمودند و به اجبار اين امر را اختيار كردم؛ پس مرا مؤاخذه نكن همان گونه كه دو پيغمبر خود يوسف و دانيال را هنگام قبول ولايت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نكردی؛ خداوندا عهدی نيست جز عهد تو و ولايتی نيست مگر از جانب تو، پس به من توفيق ده كه دين تو را برپا دارم و سنت پيامبر تو را زنده نگاه دارم، همانا كه تو نيكو مولا و نيكو ياوری هستی».

شرایط علمی زمان امام رضا (ع)

در قرن دوم هـ.ق كه امام رضا (علیه‌السلام) می‌زيستند، مراكز علمی رو به فزونی گذاشت. مدارس مختلف در همه علوم و به همه زبان‌ها و ميان همه گروه‌ها پا گرفت. مدارس از جويندگان دانش در سطوح مختلف علمی و دين پر شد. به خصوص در زمان هارون الرشيد و مأمون و در زمان امامت امام جعفرصادق (علیه‌السلام) و امام موسی كاظم (علیه‌السلام) و امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام).

حضرت امام رضا (علیه‌السلام) در زمان منصور به دنيا آمدند و در زمان خلافت مهدی، هادی، هارون الرشيد و مأمون زندگی كردند و اين زمانی بود كه فرهنگ و فكر اسلامی به خوبی پايه گرفته بود و در آن زمان مؤسسين مذاهب فقهی مختلفی نیز زندگی می‌كردند. امام علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) پناه اهل فكر و معرفت بودند و با علمای فلسفه به مناظره و بحث می‌پرداختند و در حالی كه اهل فقه و شرع را هدايت و توجيه می‌كردند به محور آن‌ها تبديل شده بودند.

مأمون پس از آوردن امام رضا(ع) به مرو، جلسات علمی متعددی با حضور علمای گوناگون تشکیل داد. در این جلسات، مذکرات زیادی میان امام و دیگران صورت می‌گرفت که به طور عمده درباره مسائل اعتقادی و فقهی بود. بخشی از این مذاکرات را طبرسی در کتاب احتجاج فراهم آورده است. مأمون می‌خواست با کشاندن امام به بحث، تصوری را که عامه مردم درباره ائمه اهل بیت (علیهم السلام) داشتند و آنان را صاحب علم خاص مثلاً «‌علم لدنّی‌» می‌دانستند، از بین ببرد. صدوق در این باره می‌گوید: «مأمون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار می‌داد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این به جهت حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود.»، اما هیچ کس با آن حضرت روبه رو نمی‌شد جز آن که به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه می‌شود، ملتزم می‌گردید.

این مجالس به تدریج مشکلاتی را برای مأمون درست کرد. زمانی که وی متوجه شد، تشکیل چنین جلساتی برای وی خطرناک است، اقدام به محدود کردن امام کرد. از عبدالسلام هروی نقل شده که به مأمون اطلاع دادند: امام رضا (علیه‌السلام) مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته وی می‌شوند. مأمون به محمد بن عمرو طوسی مأموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نماید. پس از آن امام در حق مأمون نفرین کرد.

زندگینامه امام رضا (ع)

شهادت امام رضا (ع)

در نحوه به شهادت رسيدن امام نقل شده است كه مأمون به يكی از خدمتکاران خويش دستور داده بود تا ناخن‌های دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده كند و در بين ناخن‌هايش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهر‌آلودش دانه كند و او دستور مأمون را اجابت كرد. مأمون نيز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار كرد كه امام ازآن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار كرد تا جايی كه حضرت را تهديد به مرگ نمود و حضرت به جبر, قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت، زهر اثر كرد و حال حضرت دگرگون گرديد و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری امام رضا (عليه السلام) به شهادت رسيدند.


یا امام رضا این بحر طویل و روضه تقدیم به ساحت شما شاید ارام و قراری بگیرم و امیدوارم که.......بگذریم

ببین آمده ام بهر گدایی، ببین آمده ام تا بدهی بال رهاییببین آمده ام فطرس شهر تو شوم داخل ایوان طلایی، پرم سوخته تاکی نشوم کرببلایی...به خوبان مقیم حرمت فلسفی وشیخ بهایی... شما را به خدا حال مرا این رقمی کن،مرانیز کبوتر حرمی کن، وَ اشعار مرا محتشمی کنزمان می گذرد وای محَرم... بیا وکرمی کن کرم کن که مگر زنده بمانم،دوباره وسط دایره سینه زنان گریه کنان سینه زنان باز بخوانم... «که حق شور تو از روز ازل در سرم انداخت وَبر گردن من شال عزا مادرم انداخت» بیا اشک تفقد کنم آقای خراسان!بیا ضامن آهوی بیابان،بیا منتظرم منتظر لحظه بارانبیاچشمه بده چشمه ای از اشک خروشان. همان اشک که در جوهره اش نفحۀ سیب استهمان اشک که باگفته یتان همقدم ابن شبیب استهمان اشک که پلک خودتان زخمی آن اشک عجیب استهمان اشک که در روضه هفتاد ودو خورشید غریب است... همان اشک صباحا ً وَمَسا اشک زلالی که مبدل به دموع می شود آریهمان اشک که در« ناحیه» خواندند شماری، همان اشک که از کسرت آن مهدیتان رانبوَد لیل و نهاریهمان اشک که باشد اثر چوب تَر ولعل تََرَک خورده قاریهمان اشک که سر منشأ آن هست همین بیت، همین زمزمه محکم وکاری « بیا محرم زینب که شده وقت سواری َوبرَناقه من نیست جهازی وعِماری » مرابال بده تا که در اثنای خیالات، ازاین معرکۀ عصر مکافات،روم پای دل عمه سادات... روم درملأعام،وَسنگی برسد از لبۀ بام،همان لحظه که نیلوفر زخمی به نفس آمدو می گفتخدایاسربابام...همان بادیۀ شام،همانجاکه دوباره به زبان آمد وفرمود خودعمه سادات سرانجام «برادر بدنت کو لباس وکفنت کو به نی خانه گرفتی سرت هست تنت کو» خدایاچه قَدَر بغض نشسته وسط راه صدایم...سحر شد! پراز اشک بوَد باز ورق های دعایم...کجایم؟ نکند کرببلایم؟که چنین همسفر روضه ومقتل وَ در این حال و هوایمولی نه وسط صحن قدیمی حرم روبروی پنجره فولاد رضایم... خدایا چه قَدَر زود زمان می گذردمن که نفهمیدم وشب هم سپری شد،شفق رفت وَحالم سحری شدسرانجام میان دل ما هم خبری شد...ببین با پر زخمی خیالم به کجاها که نرفتم! سفرنامه ما هم سفری شد... دگر وقت تمام است وَباید بروم زود به خانهببخشید که از عشق نداریم نشانه...دو بیت از دو غزل حسن ختام شب رؤیایی این شاعر مهجور زمانه یکی اینکه ببخشید که من ساده نوشتم پر ایراد و بهانه «که هرکس به زبانی صفت وصف توگوید و بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه...

ستارگان
جمله ستارگان همه سینه سپر نموده اند
پشت به شمس و زهره و قرص قمر نموده اند
بر سر بام منزلِ دلبر ما چو اختران
خیره به حجره گشته اند چشم به در نموده اند
گفت به گوش اختری اختر غرق نور، خود
از چه تمام اختران شور و شرر نموده اند
گفت جواب، دم مزن هلهله را ببین که چون
نفخه ی عشق در خور کافر کر نموده اند
یک نظری نما تو بر سر درِ خانه ی بهار
خانه و حجره گوئیا طلا به بر نموده اند
حجره ی کیست اخترا این همه گوئی اش ثنا
شرم ز او ستارگان پرده به سر نموده اند
حجره ی دلبر خداست حجره ی شاه دلرباست
آنکه فرشتگان ز او سرمه بصر نموده اند
حجره ی غرق نور ما حجره ی کوثر و علیست
نقش رضاست بین او با گل و پر نموده اند
نور فقط نقاب اوست نجمه به پیچ و تاب اوست
کاظم و نجمه بهر حق هدیه پسر نموده اند
خنده ی او چه می کند با دل اهل معرفت
جمله زمین و آسمان تای کمر نموده اند
فاطمه و نبی ببین دست به دست حیدرند
نذر وجود حضرتش درّ و گهر نموده اند

ای پسر فاطمه، نور هدی

سبزترین باغ بهار خدا

با تو دل از غصه رها می شود

پاکتر از آینه ها می شود

ای گل گلزار خدا، یا رضا

آینه ی قبله نما یا رضا

ولادت امام رضا علیه السلام مبارک باد

در مَهِ ذی القعده شد جلوه نور کردگار

آنکه با رخسار خود برده از دلها قرار

ای گل گلشنِ مصطفی و مرتضیٰ

یا علی یا علی یا علی موسیَ الرّضا …

ولادت امام رضا مبارک

حق، معرفت به هر نگاهم داده

در حلقه ی عشق خویش راهم داده

اینها همه علتش فقط یک چیز است

ایرانی ام و رضا پناهم داده

میلاد مسعود ولی نعمت ما، مبارک

مژده دل ها موسم دیدار شد

وقت تماشای رخ یار شد

زمقدم گل علی و زهرا

عالم هستی همه گلزار شد

در شب میلاد امام رضا

جلوه ی دادار پدیدار شد

ولادت امام رضا مبارک

مهر تو ز لوح دل سپردن نتوان

حاجت برکس به جز تو بردن نتوان

از هجر تو مرگ بهر من آسان‌تر

دل بر کس دیگری سپردن نتوان

میلاد امام رضا علیه السلام مبارک باد

زیر ایوان طلا یت ذکر یا هو میزنم

پیش این گلدسته ها هر لحظه زانو میزنم

میکندحیران و مستم صوت این نقاره ها

زین سبب باشد که هردم من دم ازاو میزنم

روز تولد امام رضا (ع) مبارک

تو را با نام آهو می شناسند

رضای حضرت هو می شناسند

تمام رعیت ملک عظیمت

به نام شاه خوشرو می شناسند

ولادت امام رضا (ع) بر شما مبارک

Top of Form

Bottom of Form

زمان دقیق و مکان تولد امام رضا(ع) را بیان کنید.
امام رضا(ع) در ماه های پایانی سال ۱۴۸ ق، در مدینه منوره به دنیا آمدند. این تاریخ ولادت بر طبق نظر بیشتر دانشمندان بزرگ شیعی، همچون کلینی و شیخ صدوق و شیخ مفید و نیز عالمان و مورخان سنی، همچون ابن اثیر، صفدی، خزاز، ذهبی و ابن صباغ است.
مورخان روز ولادت ایشان را نیز ۱۱ذی قعده ذکر کرده اند. ماه های دیگری هم بیان شده است; اما هیچ یک شهرت ماه ذی قعده را ندارد. به هر حا، این تاریخ با ۱۰دی ۱۴۴ش نیز برابر است.
منبع: کتاب وصف آفتاب: ولادت تا شهادت امام رضا(علیه السلام)/ پدیدآور: آقای محمدباقر پورامینی; تهیه و تدوین اداره تولیدات فرهنگی آستان قدس رضوی، معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی، آستان قدس رضوی

غرق گناه آمده ام از درت مران

یکبار هم که شده مرا نوکرت بدان

دست مرا بگیر و دلم را جلا بده

در ملک طوس به من عطش کربلا بده

دلم می خواد آقا جون، مشهدتو ببینم

كنار سقاخونت، با زائرات بشینم

سقاخونت آقاجون، به یاد مشك سقاست

اونجا فقط برای شادی قلب زهراست

ای ملایک کبوتر حرمت

چشم آدم به گندم کرمت

نه خراسان فقط،که ملک خداست

عالمی زیر سایه علمت

زمین را کرد باران، آب و جارو

که باید بهرِ مهمان آب و جارو

گلی آمد که هر صاحبدلی کرد

رهش با اشک و مژگان آب و جارو

عکس پروفایل ولادت امام رضا مبارک

نقاره ها ز اوج مناره وزیده اند

مردم صدای آمدنت را شنیده اند

زیباتر از همیشه شده آستان تو

آقا چقدر ریسه برایت کشیده اند

ولادت هشتمین اختر تابناک مبارکباد

هزاران زائر درد آشنا من هم یکی

زین همه مسکین سر تا پا گدا،من هم یکی

هرطرف بسته دلی قفل ضریح مهرتو

مهر شد با خون دل ،این قفل ها ،من هم یکی

مرغ دلم می خونه نغمه عاشقونه

دلش می خواد همیشه تو حرمت بمونه

چه عطر دلفریبی چه بوی خوب سیبی

به قلب خسته من امام رضا طبیبی

بامدادان کز افق بر می‌ کشد سر آفتاب

می‌ شود از مهر رخسارت منور آفتاب

مهر من تا از تو گیرد رونقی هر بامداد

می‌ نهد بر درگهت چون ذره‌ ای سر آفتاب

میلاد امام رضا علیه السلام مبارک باد

باز در عرش خدا ولوله برپاشده است

دری از عرش به سمت دل ما واشده است

ازدحام است درِ بيت امام هفتم

جن و انس و ملک آنجاست چه غوغا شده است

با آمدن رضا (ع) از باغ بهشت

یک دسته گل محمدی آوردند

میلاد نور مبارک

شمع جمع شاپرکهایی رضا

ای کلید ساده مشکل گشا

آن گل زیبا گل خوشبو تویی

ای رضا جان ، ضامن آهو تویی

با نگاهت چون کبوتر کن مرا

تا بگیرم اوج ، خوشحال و رها

ولادت امام رضا (ع) مبارک باد

السلام ای حضرت سلطان عشق

یا علی موسی الرضا ای جان عشق

السلام ای بهر عاشق سرنوشت

السلام ای تربتت باغ بهشت

تولد امام رضا (ع) مبارک باد

کسی قدم به حرم بی مدد نخواهد زد

بدون واسطه دم از خدا نخواهد زد

گدای کوی رضا شو که آن امام رئوف

به سینه احدی دست رد نخواهد زد

کاش من یک بچه آهو می شدم

می دویدم روز و شب در دشتها

توی کوه و دشت و صحرا روز و شب

می دویدم تا که می دیدم تو را

بهترین شادباش ها تقدیم به شما

یا رضا جان کن مدد بر خوانِ تو مهمان منم

در شب میلاد تو، دل تشنه‌ درمان منم

دست من از عیدی لطف و شفاعت خالی است

پادشاهی، من گدایم، دست بر دامان منم

میلاد امام رضا مبارک باد

ای پسر فاطمه، نور هدی

سبزترین باغ بهار خدا

با تو دل از غصه رها می شود

پاکتر از آینه ها می شود

ای گل گلزار خدا، یا رضا

آینه ی قبله نما یا رضا

با نام رضا به سینه ها گل بزنید

با اشک به بارگاه او پل بزنید،

فرمود که هر زمان گرفتار شدید

بر دامن ما دست توسل بزنید

عکس پروفایل تبریک ولادت امام رضا

ای مهربان تر از همه ای صاحب کرم

از عالمی بریده ام و سخت مضطرم

رحمت پروردگار

سلام حضرت والا سلام حضرت سلطان

سلام رحمت پروردگار حضرت باران

قسم به نان تنوری خانه ات که همیشه

به دستهای گدا داده است دست شما نان

درست بعد علی و پس از محمد و زهرا

به روی سینه تو حک شدست سوره انسان

نه دعبل و نه فرزدق نه محتشم و نه مقبل

کسی نداشت بدون نگاه لطف تو دیوان

میان این همه هُد هُد که گوشه گوشه ی صحن است

برای عرض ارادت کجا نشسته سلیمان

فرشته های خدا بعد کربلا شب جمعه

به محضر تو شرفیاب میشوند رضا جان

پر است کل جهان از کمال لطف نگاهت

که با نگاه تو دیگر کسی نمانده پریشان

نم محبت تو جاری است بر روی گونه

که گاه میگذرد رود از میان بیابان

به احترام شما ایستاده اند ملائک

در این حرم به خدا مست باده اند ملائک

شبیه چند کبوتر کنار سفره ی لطفت

همیشه در طلب استفاده اند ملائک

نظر به سادگی ات کرده اند ; حضرت سلطان

اگر کنار شما صاف و ساده اند ملائک

مسلَّم است از این مهربانیِ تو که عُمری

اسیر رأفت این خانواده اند ملائک

فرشته ای وسط صحن داد میزد و می گفت:

به جز شما به کسی دل نداده اند ملائک

مسیر مشهد و قم مثل اربعین حسینی ست

که در مسیر شما بین جاده اند ملائک

دخیل بسته به باب الجواد روح الأمین پس

گدای خانه ی خورشید زاده اند ملائک

شنیده اند که باز از تو کاظمین بگیرد

کسی که پیش شما روضه ی حسین بگیرد

علی رضوانی

درمانده ایم

ماییم هم جوار تو یا حضرت رضا
پروانه ی مزار تو یا حضرت رضا
چون ذره بر مدار تو یا حضرت رضا
هر لحظه بی قرار تو یا حضرت رضا

داریم زیر سایه ات ارامش بهشت
بی معنی است در حرمت خواهش بهشت

آقای من سلام غریب غریب ها
درمانده ایم و دل زده ایم از طبیب ها
زخمی مشت واشده ی نا حبیب ها
لبخند توست پاسخ امن یجیب ها
ای قبله ی همیشه ی دستِ توسلم
با تکیه بر نگاه تو مستِ توکلم

در شهر با دعای تو باران گرفته است
مهر تو سایه بر سر ایران گرفته است
هر دل شکسته راه خراسان گرفته است
دلمرده بود زائرتان جان گرفته است
اینجا گدای ساده پر آوازه می شود
با هر زیارتی نفسش تازه می شود

اینجا شکسته بالی زائر سعادت است
هر قطره اشک واسطه ی استجابت است
عاشق تر آنکه خواهش جانش شفاعت است
سرمایه ی قیامت ما این زیارت است
با اینکه شهر از نفس افتاده در گناه
در زیر آسمان تو داریم سر پناه

یادش به خیر حال خوش بی گناهی ام
حالا که روسیاه جهان تباهی ام
از تو جدا نکرده مرا روسیاهی ام
یادت رفیق دوره ی بی تکیه گاهی ام
اذن ورود،اشک زلال است در حرم
رؤیای ناامید، محال است در حرم

با هر بهانه سمت حرم می کشانی ام
از لطف هم جواری تان آسمانی ام
مهرت چه نقش ها زده بر زندگانی ام
طی گشته پای آینه هایت جوانی ام
این اشک های داغ که فریاد بی صداست
با گونه های پنجره فولادت اشناست

زائر شدم دوباره جلال امام را
از من گرفته اشک مجال کلام را
آقا ببخش سادگی این سلام را
می خواهم از تو وعده ی حسن ختام را
عمریست از هوای هیاهو بریده ایم
از هر که غیر ضامن اهو بریده ایم

حسن کردی

خیل ر‌ُسُل

فصل غم و درد به پایان رسید
جان به تن عالم امکان رسید
ماهیت سوره ی انسان رسید
حضرت سلطانِ خراسان رسید

عرش به پابوسیِ طوس آمده
ماه! ببین شمس شموس آمده

خیل ر‌ُسُل مدیحه خوانی کنند
پیر و جوان دست فشانی کنند
دل ، تُهی از هر نگرانی کنند
باده و پیمانه تبانی کنند

تا همه بدمست تر از هم شوند
از قِبَل عشق تو آدم شوند

آی؛جگرگوشه ی طاها، رضـا
رئوف خاندانِ زهرا، رضـا
مثل علی شأن تو والا، رضـا
سَیّدِ اهل بیت موسیٰ، رضـا

ما همه جا تحت پنـاه توایم
بنـده ی در بند نگـاه توایم

غیر تو در دهر مُرادی که نیست
اَباالحَسن،اَباالجوَادی که نیست
با تو خطا در اعتقادی که نیست
در حرمت حرف کسادی که نیست

بقیع هر چه ساکت و خلوت است
در عوضش گرد تو جمعیّت است

اَمر ، به فرمان خدا دست توست
دردی اگر هست دوا دست توست
بخشش ما روز جـزا دست توست
حساب ما کتاب ما دست توست

“عِنْـدَ تَطایِـرِ الکُـتُـب” در جزا
دست به دامان تو هستیم ما

مایه ی دلگرمی ما کیست ؟ تو
شخصِ مُعین الضُّعَفا کیست ؟ تو
آبروی دین خُدا کیست ؟ تو
حـجّ تمام فُـقرا کیست ؟ تو

وصف تو را همین که بشنیده است
قبله نما سمت تو چرخیده است

اشاره ات معجزه ها کرده است
سنگِ مرا کوهِ طلا کرده است
به لال ها ، بیان عطا کرده است
تکلّمت کار عـصـا کرده است

نقش و نگار پرده چون شیر شد
مأمون غش کرده و تحقیر شد

سر به کف پات کشیدن خوش است
طعم طعام تو چشیدن خوش است
با تو به اصل دین رسیدن خوش است
سلسلهُ الذَّهَب شنیدن خوش است

با سَنـَدِ خود از خُـدا گفته ای
از “أنَا مِنَ شُرُوطِها” گفـته ای

غمزه ی تو”کُنْ فَیَکُونْ”می کند
فـال مرا پُر از شُگُون می کند
از دل من، غصّه بُرون می کند
ذهن مرا بست جُنون می کند

تا به سویت راهنمایی شَـوَم
همـنفس شیـخ بهایی شَـوَم

محل بده این همه اِصرار را
پر بـده این مُـرغ گرفـتار را
خوب ببـین حـالِ منِ زار را
عفو کن این عبد خطاکار را

“آمدم ای شاه پناهم بده”
“خطّ امانی ز گناهم بده”

به “اَقْـرَحَ جُفونَنا”یت قسم
به”اَسْبَلَ دُموعَنا”یت قسم
به لحن جانسوز نوایت قسم
به جـدّ سر ز تن جدایت قسم

عنایتی به سائل خویش کن
اشک مرا بیشتر از پیش کن

محمدقاسمی

شعر ولادت امام رضا (ع) حسین رستمی

خانه‌های آن کسانی میخورد در بیشتر

که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر

عرض حاجت میکنم آنجا که صاحبخانه اش

پاسخ یک میدهد با ده برابر بیشتر

گاه گاهی که به درگاه کریمی میروم

راه میپویم نه با پا بلکه با سر بیشتر

زیر دِین چارده معصومم (ص) اما گردنم

زیر دِین حضرت موسی بن جعفر (ص) بیشتر

گردنم در زیر دینِ آن امامی هست که

داده در ایران ما طوبای او بر، بیشتر

آن امامی که «فداکِِ [۱]» گفتنش رو به قم است

باسلامش میکند قم را منور، بیشتر

قم، همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین

همچنین از آسمان دارد (چِل اختر) [۲]بیشتر

قصد اینبارِ قصیده از برادر گفتن است

ورنه میگفتم از این معصومه خواهر بیشتر

من برایش مصرعی میگویم و رد میشوم

لطف بابا‌ها ست معمولاً به دختر بشتر

عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم

بودنم را میکنم اینگونه باور بیشتر

مرقدت ضرب المثل‌های مرا تکمیل کرد

هرکه بامش بیش برفش، نه! کبوتر بیشتر

چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است

اینچنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر

پیش تو شاه و گدا یکسان تراند از هرکجا

این حرم دیگر ندارد حرفِ کمتر، بیشتر

ای که راه انداختی امروز و فردای مرا

چشم بر راه تو هستم روز آخر بیشتر

از غلامان شما هم میشود دنیا گرفت

من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر‌

بر تمام اهل بیت خویش حساسی، ولی

جان زهرا (س) ـ چون شنیدم که به مادر بیشترـ

بیشتر‌هایی که گفتم از تو خیلی کمترند

حضرت سلطان

آیه‌ها را یکى یکى خواندم
تا به صحنت رسید اقبالم
شک ندارم خودت فرستادى
نیمه شب بازهم به دنبالم

یک دهاتى میان گوهرشاد
زیر لب یا رضا رضا دارد
گریه‌هایش چقدر دیدنى است
ظاهراً او فقط تورا دارد

شُهره‌ى عالمى به آقایى
تو بزرگى و محترم هستى
همه‌ى عمر دلخوشیم بود این
که شما سایه‌ى سرم هستى

حرمت شعبه‌ى دویِ عرش است
پادشاهش تویى..تویى سلطان
هرکه آمد گرفت مزدش را
خوش حسابى چقدر آقاجان…

هرچه اینجا سیاه تر بهتر
زودتر رو سپید برگردد
نه محال است زائرت یک بار
از حرم نا امید برگردد…

آرمان صائمی

با نام رضا به سینه ها گل بزنید
با اشك به بارگاه او پل بزنید
فرمود كه هر زمان گرفتار شدید
بر دامن ما دست توسل بزنید

وارث ایوب و نوح و یونس است
با كبوترها تنها مونس است
دل به دیدار محمد می رسد
هر كه عاشق شد به مشهد می رسد
اولیا در بحر خون ناجی شدند
زائران مرقدش حاجی شدند

در خاطرم از تو اشتیاقی مانده
طرح حرم و صحن و رواقی مانده
ای ضامن دلهای غریبان اینجا
یك آهوی بی قرار باقی مانده

مرغ دلم می خونه نغمه عاشقونه
دلش می خواد همیشه تو حرمت بمونه
چه عطر دلفریبی چه بوی خوب سیبی
به قلب خسته من امام رضا طبیبی

از هر قبیله ای به تو امید بسته اند
نبود كسی كه چشم تو بر او نظر نكرد
شاهنشه غریب، امیر رئوف طوس
دل نیست، آنچه داغ تواش پر شرر نكرد

بر حال من به جان جوادت نگاه كن
فكری به حال این دل بی سرپناه كن
بر زائران پاك تو من غبطه می خورم
آقا ترحمی به من پر گناه كن

چـشـمـه هـاى خـروشان تو را مى شناسند
مـوج هـاى پـريشـان تـو را مى شنـاسند

پـرسش تـشنـگـى را تـو آبـى ، جوابـى
ريـگ هـاى بيابـان تـو را مى شنـاسـند

نام تو رخصت رويـش اسـت و طــراوت
زين سـبـب بـرگ و باران تو را مى شناسند

از نشـابـور بـر مـوجـى از ( لا ) گذشتى
اى كه امواج تـوفـان تـو را مى شنــاسـند

اينك اى خوب! فصـل غـريـبـى سـر آمـد
چـون تمـام غـريـبـان تـو را مى شنـاسند

كاش من هم عـبور تــو را ديــده بــودم
كـوچـه هـاى خـراسـان تو را مى شنـاسند

از انتهای ناله هام ، از پشت چشمای ترم
بغض گلوم داد می زنه : « من خونه زاد حرمم »
گنبد پر نور رضا ایستگاه اول ، آخره
تموم دنیا یه طرف ، پر زدن اینجا محشره
اینجا به جز كبوترا ملائكه پر می زنن
اینجا همه سائلن و حلقه رو بر در می زنن
صابخونه ی كریم ما ، آخر عشقه به خدا
مشهد مدینه اس،كربلاس،مشهد دمشقه به خدا
اینجا واسه زیارتهام اذن و اجازت می گیرم
با آب سقاخونه هاش غسل شهادت میگیرم
شكوه ایوون طلا وجودم رو تكون می ده
از كرمش امام رضا به ماها آب و دون می ده
وقتی پرای خسته ام رو به گنبد تو می كشم
انگار میرم به كربلا ، طعم غریبی می چشم
می خوام بگم ترانه هام وقف صفای حرمت
بیا بشین تو قلب من ، خونه فدای قدمت
تموم عشق من اینه كه ریزه خوار تو باشم
بین تموم عاشقات ، عاشق زار تو باشم
نبض رضا رضا رضا ، طپش طپش های دلم
دلم نمیاد كه بخوام از حرمت جایی برم

ایوان طلا

زیر ایوان طلا چشم ترم مخصوص ِ توست
جَلدِ خود کردی مرا! بال و‌ پرم مخصوص ِ توست

ضامن آهو شدی! پشتم به عشقت گرم شد
آبروداریِ روزِ محشرم مخصوص توست

رو زدم بر غیر و تا درها به رویم بسته شد
زائرم کردی و گفتی: این حرم مخصوص توست

رد نکردی از درِ باب ٱلجوادِ(ع) خود مرا
آمدم آقا! امیدِ آخرم مخصوص توست

مشهدت حجّ فقیران است و اطرافِ ضریح
هر چه می بینم تویی! دور و برم مخصوص توست

سر به دیوارِ حرم عشق شهادت داشت و
گفت: آقا جان؛ بگیر از من! سرم مخصوص توست

چشم هایش قطره قطره اشک بعد از هر نماز؛
دست بر سینه سلام ِ مادرم مخصوص توست

کاشکی امروز روزی زائرت بودم! ولی-
نیستم… آقا حسابم کن! کرم مخصوص توست!

مرضیه عاطفی سمنان

ارباب ربانی

ای مطرب مهتاب رو
حرفی بزن, چیزی بگو
زان شاه صاحب آبرو
فخر سریر ارتضا
سلطان‌علی‌موسی‌الرضا

تسبیح سبحانی رسید
ارباب ربانی رسید
ماه شبستانی رسید
شمس‌الشموس, آقای ما
سلطان‌علی‌موسی‌الرضا

ای نجمه خاتون آفرین
خورشید آوردی چنین
موسی‌بن‌جعفر را ببین
نامیده این مولود را
سلطان‌علی‌موسی‌الرضا

در عرش اقبال نبی‌ست
در فرش اجلال نبی‌ست
او عالم آل نبی‌ست
تمثال ختم الانبیاء
سلطان‌علی‌موسی‌الرضا

شد این علیِ سومین
مثل امیرالمومنین
با مستمندان همنشین
هم‌سفره می شد با گدا
سلطان‌علی‌موسی‌الرضا

گنبد طلایش دلبری
کرده‌است از انس و پری
دل می‌بری,‌دل‌‌می‌بری
ای دلبر خیرالنساء
سلطان‌علی‌موسی‌الرضا

ای خانه‌ام آباد تو
ذکر خدایم یاد تو
از پنجره فولاد تو
دارم امید یک شفا
سلطان‌علی‌موسی‌الرضا

دل در حرم پابست شد
در پای عشقت پست شد
نقاره خانه مست شد
از آسمان آمد صدا
سلطان‌علی‌موسی‌الرضا

من آهوی سرگشته ام
بی تاب‌ و‌ مضطر گشته ام
سائل به این در گشته ام
یا ضامن آهو, الا
سلطان‌علی‌موسی‌الرضا

ای که به دعبل از کرم
دادی عبا, صدها دِرَم
بر من که عبد این درم
از هر‌چه خواهی کن عطا
سلطان‌علی‌موسی‌الرضا

از آب سقاخانه ات
خوردم شدم دیوانه ات
من از در میخانه ات
دارم امید کربلا
سلطان‌علی‌موسی‌الرضا

در شادی‌ام غم می رسد
آوای ماتم می رسد
کم‌کم محرم می رسد
ماه حسین سرجدا
سلطان‌علی‌موسی‌الرضا

گودال مالامال شد
جسم حسین پامال شد
باز عمه ات بی حال شد
سر رفت روی نیزه ها
سلطان‌علی‌موسی‌الرضا

امیر_ عظیمی

قربون کبوترای حرمت امام رضا

قربون این همه لطف و کرمت امام رضا

مشهد داری ، بارگاه و گلدسته و گنبد داری

جا برای هر کسی که رو زد داری

مشهد داری .. مشهد داری

مرقد داری ، مهربونیو فراتر از حد داری

دریای کرامات زبون زد داری

مرقد داری .. مرقد داری

قربون کبوترای حرمت امام رضا

قربون این همه لطف و کرمت امام رضا

دوست دارم صدات کنم تو هم منو صدا کنی

من رضا رضا بگم تو هم منو رضا کنی

سامون داری ، لیلایی و یک عالمه مجنون داری

درمون واسه دردای بی درمون داری

سامون داری ... سامون داری

مهمون داری ، سفره داری و خیر فراوون داری

دنیایی نمک خورده و مدیون داری

مهمون داری ... مهمون داری

دوست دارم صدات کنم ،توهم منو صدا کنی

من رضا رضا بگم تو هم منو رضا کنی

حسرتِ زیارت جَدِّ تو مونده تو دلم

چی میشه اگه منو راهی کربلا کنی

عادت دارم ، من تو حرمت حال عبادت دارم

هر چی که دارم از دَرِ خونت دارم

عادت دارم .. عادت دارم

حاجت دارم ، رویِ سَرم از لطف تو منت دارم

کربلا بده شوق زیارت دارم

حاجت دارم ...حاجت دارم

میشه کنجِ حرمت گوشه ی قلبِ من باشه

میشه قلب من مثل گنبدت طلا کنی

گفته ای هر کی بیاد به دیدنم امام رضا

من سه جا میآم بهش سر میزنم

آقا توی قبرم آقاجون منتظرم امام رضا

تا که بزاری کف پا تو رو سرم امام رضا

مشهد داری..بارگاه و گلدسته و گنبد داری

جا برای هر کسی که رو زد داری

مشهد داری..مشهد داری مرقد داری

مهربونیو فراتر از حد داری

دریای کرامات زبون زد داری

مرقد داری.. مرقد داری

سامون داری ..لیلایی و یک عالمه مجنون داری

درمون واسه دردای بی درمون داری

سامون داری ..سامون داری

مهمون داری ..سفره داری و خیر فراوون داری

دنیای نمک خورده و مدیون داری

مهمون داری..مهمون داری

عادت دارم ..من تو حرمت حال عبادت دارم

هر چی که دارم از دَرِ خونت دارم

روی سرم از لطف تو منت دارم

کربلا بده شوق زیارت دارم

سلطان علی موسی رضا ...

وقتی که میام مشهد ، توصحن دم گوهر شاد

زانو میزنم میگم ، سلطان به سلامت باد ..

سلطانِ واسه من ولی اسمش آقاجانِ

امیدِ آخر همه مردم ایرانِ ...

«سلطان علی موسی رضا ...»

میدم یه سلام اول ، وقتی میرسم مشهد

از تویِ مسیری که ، پیدا میشه اون گنبد

محسوسِ که دلم با امام رضا مانوسِ

میدونه چه قدر دلم تنگِ یه پابوسِ

سلطان علی موسی رضا ...

اینجا چه قدر خوبه ، این رسمی که مرسومه

مشهد که بخوام میگم ، یا حضرت معصومه

آسونه بگن چی رگ خوابِ آقامونِ

اون لعنِ اُمّ الفضل و هارون و مامونِ

سلطان علی موسی رضا ...

سرود ولادت امام رضا علیه السلام

عبد خدا رو مددی،ای گل خشبو مددی
یوسف زهرا و علی،ضامن آهو مددی
لالهٔ موسیٰ مددی،دلبر دلها مددی
عالِمِ آلِ مصطفی،سَیّد و مولا مددی
تو نور حیّ سرمدی
سَروَری و سَرآمدی
امام رضا خوش آمدی
امام رضا خوش آمدی...

اهل زمین وآسمان،مَحوِ تو و کمال تو
بوسهٔ نجمه مادرت،به مُصحفِ جمال تو
ای که تو هستی صاحبِ،قدر و مقامِ بیکران
آمدی و خنده نشست،روی لبِ فرشتگان
نور دو چشمِ احمدی
تجلّیِ محمدی
امام رضا خوش آمدی
امام رضا خوش آمدی...

خوشا به حالِ آن کسی،که بندهٔ قدیم توست
خاکِ سرِ کوی تو و،کبوترِ حریم توست
عزّت من همین بُوَد،گدایی از شما نه غیر
مرا فدای خود نما،که گردم عاقبت بخیر
حجّت ربّ اَحَدی
شاه خراسان مددی
امام رضا خوش آمدی
امام رضا خوش آمدی...

زائرِ دست خالیِ،صحنِ گوهر شادِ تو ام
دخیلِ دل را بسته بر،پنجره فولاد تو ام
بی تو به بیراهه رَوَم،بی تو شوم زار و تباه
مرا جدا مَکُن زِ خود،در این زمانِ پر گناه
دلم میخواد گدات بشم
گدایِ بی نوات بشم
امام رضا فدات بشم
امام رضا فدات بشم...

از قدیما گفتن آقا،مریضارو شفا میده
((پنجره فولاد رضا،برات کربلا میده))
دلتنگ شش گوشه ایم و،گواهِ ماست اشکِ بصر
قبلِ مُحرّم آقا جون،مارو یه کربلا ببر
کِی میشه یابن فاطمه
که شامل دُعات بشم
امام رضا فدات بشم
امام رضا فدات بشم...

بانک اشعار میلاد حضرت علی بن موسی الرضا (ع)

حرم تو کعبة دل، کرمت همه خدایی
کنی از کرامت خود به خدا خدا نمایی
در باز توست افزون من بی نوای محزون
ز کدام در درآیم به بهانة گدایی
کرم تو می دهد رو به گدای تو وگرنه
ندهند پادشاهان به فقیر آشنایی
من اگر گناه کارم تو رئوف و مهربانی
کرمت نمی گذارد که کنی ز من جدایی
تویی آن که هر که آید به زیارت تو یک بار
تو سه بار از عنایت به زیارتش بیایی
به خدا گناه کارم دگر آبرو ندارم
چه شود دهی ز نارم به محبتت رهایی
بکشم هماره نازت مگرم دهی اجازت
که به یک زیارت تو سر و جان کنم فدایی
همه را تو دست گیری همه را تو می پذیری
چه امیر شهر باشد چه فقیر روستایی
به حریم توست بارم به حرم چه کار دارم
کند از هزار کعبه حرم تو دلربایی
کرمت به کل عالم حرمت پناه "میثم"
به شما از او توسل ز شما گره گشایی
شاعر:حاج غلامرضاسازگار