ماخشكساليم و شما باران مايي
درياي لطف و فضل بي پايان مايي

وقتي كه اسم فاطمه روي لب ماست
بوي تو مي آيد، يقين مهمان مايي

شاگرد درس تو كرامت پيشه گان اند
استاد درس مكتب عرفان مايي

هركس كه باشد منكرت پست است اما
من مطمئنم اينكه تو، قرآن مايي

آنكس كه با تو رفت بيراهه نرفته
دركشتي فيض خدا، سكان مايي

ازلطف و احسان شما، ازعلم و جودت
بي پرده مي گويم شما ايمان مايي

تو در دل خوبان عالم جاي داري
زيرا كه نور ديده سلطان مايي

چشم و چراغ هشتمين ماه خدايي
يعني كه فرزندعلي موسي الرضايي

آنقدركه چشمان زيباي تو ناز است
مانند سجاده به طاق عرش باز است

وقتي كه اسم تو مي آيدآسمان هم...
...با ذكرنامت غرق در سوز و گداز است

يك دوقدم بردار كه عالم ببيند
خاك زمين ازگامهايت دلنواز است

روزقيامت مي شود فهميد اين را :
هركس كه قدري با تو باشد سرفراز است

ماراهم از حال دعايت جرعه اي ده
آقا امامت كن بيا وقت نماز است

مرغ سحر ديشب تمام ذكرش اين بود
نام جواد از روز اول چاره ساز است

وقتي كه تو روبه خدا غرق دعايي
انگار كه حيدر كنار جانماز است

مارا بخر تا كه براي تو بمانيم
روزيمان كن تا گداي تو بمانيم

در هر نگاه تو صفارا مي توان ديد
قطعا علي موسي الرضا را مي توان ديد

درنيمه شبهاي خدايي تو آقا
هرشب سرشك ربّنا را مي توان ديد

آقا بجان نوكرانت كفر اين نيست
درچشمهاي تو خدا را مي توان ديد

دست گدا وقتي كه سوي تو دراز است
لطف امام مجتبي را مي توان ديد

هرشب كنار سفره ات خضر و كليم اند
چون حضرت خيرالنسا را مي توان ديد

عالم فقير دستهايت هست زيرا
درخانه تو انبيارا مي توان ديد

از آسمان كاظمين ازروي گنبد
گلدسته هاي كربلا را مي توان ديد

از صحن تو تا كربلا يك راه دارد
يك جاده اي كه نام ثارالله دارد

مهدی نظری

عيد ميلاد جواد الائمه (ع)
شاعر : محمد على مردانى

گل آمد و زد خيمه به گلزار ببينيد
شد ماه رخ يار پديدار ببينيد
گسترد به دامان چمن فرش زمرّد
فراش صبا در قدم يار ببينيد
از نفخه باد سحر و عطر رياحين
صحراست مگر کلبه عطار ببينيد
خورشيد و مه و مشتري و زهره و بهرام
ماتند ز نور رخ دلدار ببينيد
اين رشته جان در کف و آن تاج مرصع
بر يوسف عشقند گرفتار ببينيد
قمرى به نواخوانى و بلبل به تغزل
در پنجه عشق اند گرفتار ببينيد
سبزى خط عارض گلنار کليم است
يا سرزده گل از شجر نار ببينيد
خورشيد بر آورده سر از مشرق اميد
يا آمده گل بر سر بازار ببينيد
عيد نو و عيد ظفر و عيد جواد است
اى خلوتيان حرم يار ببينيد
بر دامن ريحانه ى ريحانه ى طاهر
ريحانه اى از عترت اطهار ببينيد
رخسار جواد النقب چون گل خورشيد
طالع شده از خيمه زرتار ببينيد
ميثم صفت از دار فنا چشم ببنديد
تا طلعت حق را به سردار ببينيد
مُهر نهم از دايره ي مهر الهي
رخشان شده اى صاحب انصار ببييند
بر سفره ايجاد ز نعمات خداوند
آن مائده را چون گل بي خار ببينيد
تا چند اسير زر و تزوير و غروريد
در لوح قضا گر شده يک بار ببينيد
گر از شرر آه ستمديده نترسيد
پس عاقبت کار ستمکار ببينيد
در دايره امن خداوند بپاييد
جود و کرم و بخشش و غفار ببينيد
مردانى شيدا شده بيمار محبت
او را به غم عشق گرفتار ببينيد
چو مردمک ديده به چشم نگرانش
جاى قدم يار وفادار ببينيد
يک دم مژه بر هم نزند بو که نشنيد
بر ديده اش آن يار دل آزار ببينيد

مرحمت خداى
شاعر : غلام رضا قدسى

شعر ولادت امام محمد تقی (ع)
همین بس است که دردانه ی پدر بودی
دوام نسل پدر بودی و پسر بودی

درخت نخل ولایت فقط تو را کم داشت
برای نخل ولا بهترین ثمر بود

اگر چه در پر قوی رضا بزرگ شدی
زبانزد همگان در دل و جگر بودی

خدا به نام شما زد جواد بودن را
ز هر که هست به مادر شبیه تر بودی

خدا نخواست فدایی مادرت بشوی
که حکمت است پس هر نبود و هر بودی

برای دین به جوانیت اکتفا کردی
تمام عمر کمت در دل خطر بودی

خدا مگر که بداند چه محشری می شد
به عمر نوح اگر منشاء اثر بودی

مسیر باد به امر تو شد جنوب-شمال
مدینه تا به خراسان که در سفر بودی

اگر چه تلخ تر از زهر بود دور و برت
به نام خویش به کام همه شکر بودی

به کوری همه ی چشمهای شور عرب
همین بس است که دردانه ی پدر بودی
شاعر: مظاهر كثيري نژاد

اشعار ولادت امام جواد (ع)

سر زد خورشید عشق از افق امامت
خوردش مهر تکمیل به خونه ی کرامت
از یمن میلادش دنیا شده قیامت

اومده یکی یک دونه/ لبای رضا خندونه
لالایی براش می خونه/ گل بابا گندم گونه
شبی که رضا دلشاده عالمی شده دلداده

عیدی امام هشتم هرچی که دلش میخواده
یاجواد الائمه مددی یابن سلطان
قطره قطره شهد عسله که می ریزه

از گوشه لبهای دردونه ی عزیزه
بانویی که مریم در خونش کنیزه
چقده شبیه زهراست/ نور دوتا چشم باباست

سائلا کشیدن صف چون/ بریز و بپاشی برپاست
چه متینه و آرومه مثل عمه جون معصومه
خلق و خوی حیدر داره از تیغ نگاش معلومه
یاجواد الائمه مددی یابن سلطان

شعر ولادت امام جواد،شعر ولادت امام محمد تقی

امشب بهشت ارزو را باز كردند
سرى زاسرار مگو را باز كردند

خم خانه توحيد را در برگشودند
از چهارده خم يك خم ديگر گشودند

مستان صافى دل كه قدسى نام دارند
كوثر به جاى مى درون جام دارند

درجام مى رخسار جانانه بينند
خورشيد را در حجره ريحانه بينند

در خانه شمس الضحى امشب قمر زاد
و ز چهارده خورشيد خورشيدى دگر زاد

طاها رخى از دوده ياسين بر آمد
نخلى كهن را ميوه شيرين بر آمد

امشب رضا، روح رضا در دست دارد
تصويرى از حسن خدا در دست دارد

يزدان رضا را ثانى موسى عطا كرد
بر پور موسى تالى عيسى عطا كرد

ماهى كه شرم از چهر دارد آفتابش
گويد رضا بر مهد نازش ذكر خوابش

گهواره او شهپر روح الامين است
گهواره جنباش امام هشتمين است

دارد رضا در پيش رو تمثال احمد
سوم على بر دامنش سوم محمد

ميلاد او اميد اسلام است و انسان
ميلاد او ميلاد اسلام است و قرآن

نظم زمان بعد از رضا در پنجه اوست
مشكل گشاى كارها سرپنجه اوست

از روى او نور ولايت مى درخشيد
در سايه اش مهر هدايت مى درخشيد

در كودكى بر مسند عصمت بر آمد
انسان كه از غار حرا پيغمبر آمد

يحيى بن اكثم مفتضح در بحث با او
جاى سخن بر كس نماند هست تا او

درياى جودش تشنه بر ساحل بجويد
درگاه احسانش كف سائل بجويد

وقتى بر آيد دست جود از استينش
گوهر فشاند در يسار و در يمينش

تنها نه او بر دوستان گوهر ببخشد
بر دشمن سر سخت خود هم زر ببخشد

خير كثير است و كرامت پيشه دارد
نخلى كه در ژرفاى كوثر ريشه دارد

اى آفرينش را چراغ رهنمايى
سر تا بپار رحمت جود ابن الرضايى

اى كوثر دوم كه مشهور است جودت
ظاهر تمام خير و خوبى از وجودت

در اين جهان و اينهمه لطف و كرامت
جودت قيامت مى كند روز قيامت

تفسير جودت را توان در هل اتى يافت
تصوير مهرت را درون سينه ها يافت

چشم امامت روشن از رخسارت ماهت
عرش خدا روشنتر از تو اميد است

اى آنكه نامت قفل غمها را كليد است
اين ملت ازاده را بر تو اميد است

لطفى كه در عيد تو كام دل بگيرند
لطفى كه تا در كوى تو منزل بگيرند

اميد احسان از شما دارد مويد
بر دامنت دست دعا دارد مويد

شعر ولادت امام جواد (ع)

قلب شیعه شد شیدا
غرق نوره باز دنیا
شیعه شاده چون که
حضرت رضا شد بابا
اومد زمان باده ، دلها چه بی اراده ، سمت باب المراده
آخه میلاد گل رضا حضرت جواده
مولا عزیز زهرا ابن الرضا

اومد آیه ی قرآن
غرق شوره باز ایران
اومده به دنیا نور
چشم و قلب سلطان
امشب شب امیده ، سر زد بازم سپیده ، نور ولا رسیده
خدا رو قلبم یه طرحی از کاظمین کشیده
مولا عزیز زهرا ابن الرضا

روشن از تو شد مهتاب
دلبر دل بی تاب
اومده به دنیا
سومین علی ارباب
آمد علی دیگر ، بهر رقیه دلبر ، رویش جمال حیدر
رقیه شاده آخه رسیده علی اصغر
مولا علی اصغرابن الحسین
شاعر:محمد زنجانی


شب عید است و پر در آوردم
ز غزل خانه سر در آوردم
تا به عشقش ترانه بنویسم
دو سه تا لوح و دفتر آوردم
شب میلاد پور شمس شموس
غزلی تازه و تر آوردم
مددی یا محمدبن علی
مددی یابن حیدر آوردم
کمترینم ولی به رسم ادب
مدحیه‌های بهتر آوردم
چه کنم بی بضاعتم دیگر
پای عشقش فقط سر آوردم
تا که روی مرا زمین نزند
به میان نام مادر اوردم
قلمم محو شور وشینی شد
غزلم باز کاظمینی شد
✦✦✦
سر ما و قدوم یار نُهُم
دل ما و تب نگار نهم
بارالها سری به سجده ی شکر
میگذارم برای بار نهم
می رسد حضرت ولی الله
میرسد صاحب اختیار نهم
روی بال فرشته می‌آید
وارث تیغ ذوالفقار نهم
علوی‌ها به گوش ، می‌اید
یل بی باک تک سوار نهم
جد و اباد من گدای درش..
من شدم نیز خاکسار نهم
✦✦✦
بچه آهویی از قضا شادم
که ز اول به دامش افتادم
نه فقط دلبر امام رضاست
بلکه تاج سر امام رضاست
به لالائی عمه وابسته است
خوشی خواهر امام رضاست
روی بال فرشته‌ها نه نه
زیر بال و پر امام رضاست
کوری چشم ابتران حسود
سوره ی کوثر امام رضاست
خاطرش را پدر چه میخواهد
روز وشب محضر امام رضاست
ز طفولیتش عزادار
روضه ی مادر امام رضاست
گوشه ی حجره کربلایش بود
او علی اکبر امام رضاست
گل بی برگ میشود آخر
او جوان مرگ میشود آخر
علیرضا خاکساری


رب صل علی محمد ، محمد و آل محمد
از تبار کوثر امشب نور دیگر جلوه گر شد
پاره ی جسم پیمبر ، ضامن آهو پدر شد
جهان گلشن شده زلبخند رضا
چه پر برکت شده ز فرزند رضا
رب صل ......
جواد ابن الرضا.......
از قدومش در جنان نهر رجب شیرو شکر شد
رو سپید از این قمر ، شیرین زنام این پسر شد
کتاب حسن او بهشت مردم است
که این نور دل امام هشتم است
رب صل......
جواد ابن الرضا....
هر سحر کوبم درت را، دست خالی،چون نسیمی
من گدای کاظمین و تو کریم ابن کریمی
دلم پر میزند سوی باب المراد
شب عید کریم شب جشن جواد
رب صل.......
جواد ابن الرضا.....
شاعر: میثم مومنی نژاد


دعبلم کن تا برای تو غزلخوانی کنم
با غزل‌های تو اظهار مسلمانی کنم
من که نیت کرده ام آقای من رخصت بده
سر در باب الجوادت را چراغانی کنم
من و حصن حصین همسایه
من و حبل متین همسایه
سالیانی دل مرا برده
پسر نازنین همسایه
وَجهُهُ طلعة الرشیده بود
أنظروا غرة الحمیده بود
روزگاری امام خواهد شد
طفل نوباوه نه پدیده بود
من مریدم شما همیشه مراد
کرمت را نمی برم از یاد
میسرایم در این شب میلاد
قُل أَعوذُ بِرَبِّ جود و جواد
بچه‌هایم تصدق سرتان
مددی کن به حق مادرتان
حرف دل را اگر غزل کردم
واژه‌ها را دوباره حل کردم
و به یک مثنوی بدل کردم
یاد احلی من العسل کردم
جام لبریز از شراب افتاد
نامت آمد دهانم آب افتاد
رعد و برقی شبیه طوفانی
نکند تو علی دورانی؟
نور چشم مه خراسانی
تو ولیعهد شاه ایرانی
صاحب مسند امام رضا
پسر ارشد امام رضا
تو امامی و ما همه ماموم
ز کرامت نکن مرا محروم
از نگاه تو میشود معلوم
آینه دار چهارده معصوم
شاه جود و عنایت و بذلی
وارث غیرت ابوالفضلی
یوسف از زائرین چشمانت
حاتم طائی از گدایانت
پور عمران فقیر احسانت
زکریا غلام طفلانت
ولی الله زاده ای آقا
رحمت فوق العاده ای آقا
در دو عالم ولی محترمی
حجت الله و صاحب علمی
دست و دل بازی و چه با کرمی
عقل کل تمامی اُمَمی
ابن اکثم که مات و حیران شد
با وجود شما مسلمان شد
وای از این اعتقاد بی دین‌ها
وای از این التماس ننگین‌ها
لعنت حق به قوم بدبین‌ها
کوری چشم نسل شاهین‌ها
در دو عالم منم غلام تقی
جان عالم فدای نام تقی
نای نوحه گرم بده حالا
سایه ای بر سرم بده حالا
مستحقم پرم بده حالا
بی قرارم حرم بده حالا
عزت عالمین میخواهم
سفر کاظمین میخواهم
مینویسم ز دور یا نزدیک
که تو هستی به ماسوا نزدیک
در لغت نی به نینوا نزدیک
کاظمینت به کربلا نزدیک
با شما تا خدا که خواهم رفت
سوی کرببلا که خواهم رفت
علیرضا خاکساری

در ولادت حضرت جواد علیه السلام
مرآت ولایت 5 – غلامرضا سازگار
امشب به شبستان ولایت قمر آمد
خورشید جمالات خدا جلوه‌گر آمد
طوبـای تمنـای رضـا را ثمـر آمد
در بیت رضا بـاز رضای دگـر آمد
میـلاد جـواد‌بـن جـوادبـن جـواد است
این باب مراد است مراد است مراد است
****
خیزید که امشب شب شادی و سرور است
خیزیـد کـه میــلاد تجلیگــه نــور است
هر لحظه هزاران شب شوق و شب شور است
از پـا ننشینیـد شـب صبـح ظهــور است
رخسـار خداونـد، عیان آمده امشب
یا باز، محمّد به جهان آمده امشب؟
این موهبت و لطف خداداد، مبارک
بر آل محمّـد شـب میـلاد، مبارک
این عید بود بر همه اعیاد، مبارک
میـلاد جـوادبـن‌رضا بـاد، مبارک
جود و کرم و لطف حق آغاز شد امشب
قرآن به روی دست رضا باز شد امشب
****
سـر تـا بـه قدم آینـۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقده‌گشایی
جان همگـان در قـدمش باد فدایی
جود آمـده بـر درگـه او بهـر گدایی
در وسعـت ملـک ازلـی نـور ببینید
ای چشم بد از ماه رخش دور! ببینید
****
ای ماه رجب بوسه بزن بر سر و رویش
ای مهر ببـر سجده به خاک سر کویش
ای لیلۀ قـدر این تـو و این طرۀ مویش
ای خلـق خـدا روی بیـارید بـه سویش
این باب کرم، باب دعا، باب مراد است
والله جواد است جواد است جواد است
****
ای چشم رضا محـو تماشای جمالت
جبریل، پرش سوخته در سیر کمالت
خورشید بـرد سجده به ایوان جلالت
میراث محمّد شرف و خُلق و خصالت
بالیده رضا لحظه‌به‌لحظه به وجودت
مشهورتر از کـل امامان شده جودت
****
داده است خداوند به فضل تو گواهی
در کودکی‌ات سینـه پـر از علـم الهی
دادی خبـر از ابـر و هوا و یم و ماهی
مأمون که نبودش به درون غیر سیاهی
گویی که شراری شد و یکباره برافروخت
در آتش بغض و حسد و کینۀ خود سوخت
****
در سن طفولیتت ای عالِم عالَم
علم ازل و علـم ابد بود مجسم
زانو زده در محضر تو زادۀ اکثم
نه زادۀ اکثم که تمام علما هم
تـا زنگ ز آینـۀ دل‌هـا همه شوید
قرآن به زبان تو سخن گفته و گوید
****
من سائل لطف و کرمت بودم و هستم
هرجا که روم در حرمت بودم و هستم
یک قطرۀ کوچک ز یمت بوده و هستم
موری سـر خاک قدمت بودم و هستم
با آن که گناهم را دانستی و دانی
آنی ز دل خویش نراندی و نرانی
هرچنـد کـه دائم خجلم از گل رویت
سوگند بـه رویت نـروم از سـر کویت
امـروز دگـر گشتـم ریـگ تـه جویت
ای لطف و کرم عادت و احسان همه خویت
تنها نه ز رأفت به روی دوست بخندی
بر دشمن خـود هم در این خانه نبندی
****
من شاخۀ خـاری به گلستان شمایم
هرجا بنشینم بـه سـر خوان شمایم
یک عمر نمک‌گیـر نمکدان شمایم
از لطف شمـا نیـز ثنـاخوان شمایم
ای چشم تـو چشم کـرم و لطف الهی
باشد که به «میثم» کنی از لطف نگاهی

دانی که چرا ماه رجب ماه خداست
یا آنکه چرا حساب این ماه جداست؟
یا آنکه چرا باب کرم مفتوح است؟
زیرا که تولد جواد ابن رضاست

ای کوی تو قبله ی مراد ادرکنی
ای داد رس روز معاد ادرکنی
ای گشته زفرط جود و احسان وعطا
مشهور و ملقب به جواد ادرکنی

امشب رضويّون همه شادند همه
دل در حرم رضا نهادند همه
عيدي ولادت از پدر مي گيرند
خشنود ز مقدم جوادند همه

نور دل زهرا و رضا مي آيد
آن مظهر جود کبريا مي آيد
ما جمع شديم تا بگوييم به همه
فرزند ولي نعمت ما مي آيد

میلاد شکوه عدل وداد است امشب
هنگامة دادن مراد است امشب
کشکول گدایی خود آماده کنید
زیرا که ولادت جواد است امشب

ماه رجب آمده است و ایام مراد
لبها همه خندان شدودلها همه شاد
معصوم دگر نهاده پا در هستی
صلوات خدا به رحمت و جود جواد

الطاف خدا دوباره بارید امشب
صد سجدةشکر برگزارید امشب
میلاد جواد اولیا شد صلوات
عطر وگل و اسپند بیارید امشب

فرماندة کشتی نجات است جواد
سر دفتر خیر و برکات است جواد
در جود وسخاوت است همتای علی
از آنکه محمدی صفات است جواد

از گلشن عشق بوی ریحان آمد
با رایحة گل ،به گلستان آمد
از بهر هدایت بشر ، زامر خدا
زیبا پسر امام خوبان آمد


خنده بر روی لب اهلِ ولا مبارکه
جشنِ میلاد جواد بنُ الرضا مبارکه
این خجسته جشن ِ میلاد
تهنیت باد تهنیت باد،ای عزیز مرتضی مولا جواد بنُ الرّضا...

دیده ی عشّاق ِ آل مصطفی گردیده تر
چونکه در ماهِ رجب ماهِ رضا شد جلوه گر
این خجسته جشن ِ میلاد
تهنیت باد تهنیت باد،ای عزیز مرتضی مولا جواد بنُ الرّضا...

ای محبین با نوای یا رضا و یا حسین
وعده ی دلدادگان هم کربلا هم کاظمین
این خجسته جشن ِ میلاد
تهنیت باد تهنیت باد،ای عزیز مرتضی مولا جواد بنُ الرّضا...

هر چه گویم از مقامات و کراماتش کم است
تاری از قُنداقه اش حبل المتین عالَم است
این خجسته جشن ِ میلاد
تهنیت باد تهنیت باد،ای عزیز مرتضی مولا جواد بنُ الرّضا...

سائل و محتاج لطف او همه دنیا بُوَد
رزق کلّ معتکف ها دست این آقا بُوَد
این خجسته جشن ِ میلاد
تهنیت باد تهنیت باد،ای عزیز مرتضی مولا جواد بنُ الرّضا...


حاتم از یک تارِ مویت خلق شد ، ابنُ الرّضا
کلِّ عالم ز آبرویت خلق شد ، ابنُ الرّضا
صد بهشت از عطر و بویت خلق شد ابنُ الرّضا
ماه ، از اکسیرِ رویت خلق شد ابنُ الرّضا
سائلِ کوی توأم ، آقا… “تَصَدَّقْ” بر گدا
تابِ گیسوی توأم ، آقا… “تَصَدَّقْ” بر گدا
قلبِ ما بابُ المجانین و کرامت از شما
راهِ تو بابُ المُراد و استقامت از گدا
شاهْ راهِ سائلان ، بابُ الجوادِ بنُ الرّضا
اسمِ اعظم ، نامِ تو باشد به درگاهِ خدا
ای علیِّ اکبرِ دوّم ، عزیزِ فاطمه
بَه چه شیرین ، بردنِ نامَت کنارِ علقمه
علقمه ، بابُ الحوائج ، نامِ تو غوغا کند
«یا جواد» و «یا جواد» ، عباس هم امضا کند
بعدِ یک کرب و بلا ، شوری به دل برپا کند
آخرش هم کاظمینِ تو گره را وا کند
میروم یک روز از کرب و بلا تا کاظمین
با شعارِ «یا جواد» و «یا لَثاراتَ الحسین»
دستِ خالی آمدم ، ای سفره دارِ محترم
از گدایانِ توأم ، ای سایه ات روی سَرَم
ای فدای چشم هایت هم پدر هم مادرم
حاجتم این است: یک شب ، پا برهنه ، در حَرَم
در حَرَم ، آرام ، یک گوشه ، من و ذکرِ «رضا»
روضه میخوانم برای غربتِ خونِ خدا
روضه ی مادر ، علی ، با دستِ بسته ، کوچه ها
یادی از قبرِ حسن ، در حسرتِ ایوانْ طلا
جان فدای قلبِ بی تابِ تو و بابای تو
غرق در داغِ علی و فاطمه ، دنیای تو
عرضِ خود را اینچنین میبندم و رَد میشوم
از غلامانِ توأم ، هر چند هم بد میشوم
از دعاهای شما ، راهیِ “مشهد” میشوم
میروم مشهد ، همانجا وقفِ مرقد میشوم
ای جوادِ بنُ الرّضا ، بابُ الجوادت محشر است
رفتن از بابُ الجواد ، از هر دَری شیرین تر است
✦✦✦
هر چند زیبا دیده ام ، باز این دلم شیدا نشد
جز با خیال روی تو ، کنج دلم غوغا نشد
ای بحر جود و بخششو ، دلدادگی و دلبری
کو قطره ی سرگشته ای ، کز لطف تو دریا نشد
روح تعالی هستی و ، ما را به بالا می کشی
در محضرت کو ذره ای، کز یمن تو والا نشد
از بس کرم داری تو ای ، روح کرم اوج سخا
هر سائلی سویت شده ، محتاج در دنیا نشد
صدها هزاران حاتم ، طایی به دنبال تواند
از بس کرامت داری و ، با تو کسی همتا نشد
با هر نگاه دلکشت ، عقده گشایی می کنی
در درگه ات آیا کسی ، عقده ز جانش وا نشد ؟
در کاظمین تو کسی ، آیا زیارت آمده
کز جود بی پایان تو ، در عشق بی پروا نشد
✦✦✦
ای کسی که هر گره با دست تو وا می شود
دردهای بی دوا با تو مداوا می شود
راه بیرون آمدن از سختی و غم یاد توست
در شدائد، رحمت و لطف تو پیدا می شود
این گرفتاری زبان شکر من را هم گرفت
زشتی این روزها، با شکر زیبا می شود
ترس تنگی نفس یا ترس از تنگی قبر
ترس دارد بنده از وقتی که تنها می شود
التماست می کنم فورا گناهم را ببخش
گر نبخشی قامتم زیر گنه تا می شود
زحمت من را فقط مادر تقبل می کند
بچه بد، دست بر دامان زهرا می شود
هر مریضی را به درگاه رضا می آورند
خوش بحال ما که خوشحال است و بابا می شود
آمدم باب الجواد و می روم باب الحسین
با علی اصغر نمی دانی چه غوغا می شود
جای خواب شیرخواره نرم باشد بهتر است
زیر پا ارباب افتاده است و بلوا می شود
می کشد خنجر ولی اصلا نمی برد سرش
پیش چشم خواهرش از سینه اش پا می شود
پیش چشم مادرخود از قفا افتاده و
نعل های تازه ای پایین و بالا می شود
رضا دین پرور

ای وجودت جود را معنا جواد
ای مرید لطف تو دست مراد
نورِ مهرت دائما در ازدیاد
خانه ات شد قبلهٔ خیرُ العباد
هر چه خوبی هست بِه از آن کنی
سائلت را سیر نه اعیان کنی
نیست چون تو بنده و بنده نواز
سایه ات خورشید نه خورشید ساز
سفره دارِ عالمی ، عالم نیاز
سیزده معصوم هستی در طراز
بر سریرِ عشق فرمان می دهی
داده حق دندان تو هم نان می دهی
ای چو جد اطهرت شمس هدی
درد ما هستیم ای دستت دوا
حرز تو سکان امن هر بلا
کرده نامت کارِ لاحول و ولا
گر کمی از لطفتان معنا شود
قطره از یمن همان دریا شود
گر گه ما مستیم از پیمانه ات
کفر ایمان شد اگر ازدانه ات
دست مافوقی است در کاشانه ات
چون رضا گردیده خانِ خانه ات
کاسه و دست دل و باب المراد
یا تقی و یا محمد یا جواد
آنکه تا کویت خیالش رفته است
داده ای بال و وبالش رفته است
هرکه در راه تو مالش رفته است
از حریمت رزق سالش رفته است
آنقدر کرده رضایت بر تو ناز
پرچمت بر طوس شد در اهتزار
حامد آقایی