* محمود اكرامي
به آتش مي‌كشم آخر زبان سربه‌زيرم را 
به توفان مي‌سپارم اسمان‌هاي اسيرم را
منم من، گردبادي خسته‌ام، زنداني خويشم 
بگيريد آي مردم دست‌‌هاي ناگزيرم را
تمام عمر باقي مانده‌اش را گريه خواهد كرد 
اگر توفان بخواند خنده‌هاي دور و ديرم را
درختان گردبادي رو به خورشيدند، از آن دم 
كه خواندم در مسير باد، اندوه غديرم را
شبي اندوه تابان علي (ع) از چاه بيرون شد 
شبي سيراب ديدم جان سر تا پا كويرم را