آغوشِ من برایِ تو بهتر ز نیزه نیست؟
بالا نشسته ای و به من ناز كرده ای
آرامش تو بُغضِ مرا سرخ می كند
سوز دلم به ناخن غم ساز كرده ای
بر دستِ بینِ سلسله ام غصه خورده ای
همدردیت هر آینه ابراز كرده ای
در بُهت برده ای همگان را كه با سه پر
در آسمانِ قافله پرواز كرده ای
سید محمد جوادی:
خندیدی و شکستم و عالم خراب شد
سهم تمام ثانیهها اضطراب شد
تیری رسید و صحبت من ناتمام ماند
گفتم که آب؛ تیر برایم جواب شد
تیری رسید حنجرت آتش گرفت و بعد
از آتش گلوی تو قلبم کباب شد
تصویر حلق پارهات ای کودک شهید
در چشمهای دخترکی تشنه قاب شد
آنجا که موجموج دل آب سنگ شد
آنجا که فوجفوج دل سنگ آب شد
تیری رسید و هستی من را به باد داد
آهنگ من بریده بریده «رباب» شد
وحید قاسمی:
چشمهایت به کربلا فهماند
مست بودن به قیل و قال که نیست
ظهر روز دهم نشان دادی
مرد بودن به سن وسال که نیست
یل شش ماهه ای،عجیب که نیست!
نوه یِ حیدری، جگرداری
بی جهت حرمله سه شعبه نساخت!
با عمو می پری،جگرداری
گریه هایت برای آب نبود
پدرت را غریب می دیدی
تا که پلک تو را عطش می بست
خواب شیب الخضیب می دیدی
حنجرت را بهانه می دیدند
بغض ِشان جنگ با علی دارد
کوفه با دیدنت هراسان گفت:
چقدرکربلا علی دارد!
خورجینی که درخیالِ خودش
سود خلخال ها کلان تر بود
ازهیاهویِ نیزه ها فهمید
از پدر هم سرت گران تر بود
رفتی از نیزه سر درآوردی
بین سرها،سری درآوردی
ناقه ی عمه را حجاب شدی
وقتی ازسایه معجر آوردی
سید هاشم وفایی:
چه رازی به میقات خون دیده ای تو
که از طفلی احرام پوشیده ای تو
توئی آخرین ماه رخشندۀ من
که در این شب تار تابیده ای تو
به سرخی خون گلوی تو سوگند
به طفلی خدا را پرستیده ای تو
چه غم گر که گلچین تو را کرد پرپر
گل از باغ فیض خدا چیده ای تو
ز چشمم چرا چشم خود بر نداری
چه در چشمۀ چشم من دیده ای تو
ز سوز عطش لحظه ای را نخفتی
در آغوش من از چه خوابیده ای تو
همه لاله ها در غمت گریه کردند
ندانم به روی که خندیده ای تو
برای سؤالت جوابی ندارم
زمن آنچه با خنده پرسیده ای تو
قسم بر وفائی که داری، زخونت
به دین خدا جلوه بخشیده ای تو
محمد جواد پرچمی:
هرکس برای توبه محکم نیت نداشت
اشک و دعای نیمه شبش کیفیت نداشت
شیطان ز شش جهت طرفم حمله میکند
یارب کمک عبادت من امنیت نداشت
من مستحق مغفرت اصلا نبوده ام
بخشید، چون برای خودش خوبیت نداشت
جان خودم که همت من عبد بودن است
اما چه سود نیت من فعلیت نداشت
آن عاشقی به قرب خدایش رسید که
کاری به کار جمعیت و کمیت نداشت
آن کثرتی خوش است که خلوت بیاورد
اهل سحر، کمیل علی جمعیت نداشت
افطار من به فکر فقیری نبود وای
خاکم به سر که روزه من ماهیت نداشت
دل را به سمت مقصد خوبی نمی برد
آن عالمی که جلوه ربانیت نداشت
با چند التماس دعا گیج میشود
در سیر خویش عابد اگر ظرفیت نداشت
در سرگذشت حر ریاحی برو ببین
صاحب نفس نمی شد اگر تربیت نداشت
مدیون گردگیری یار است این دلم
بین غبار آینه شفافیت نداشت
من با علی به بندگی ام فخر می کنم
که جز علی عبادت حق تولیت نداشت
در اصل کعبه تا به ابد ملک حیدر است
وقتی نجف به غیر خدا ملکیت نداشت
من بی حسین سوی خدا هم نمی روم
بی روضه ذکر و ادعیه جذابیت نداشت
**
کف می زدند دور و بر حرمله سپاه
شش ماهه را زدن به خدا تهنیت نداشت
رو زد حسین حرمله اما سه شعبه زد
این نانجیب ذره ای انسانیت نداشت
مظاهر کثیری نژاد:
"تنت به ناز طبیبان نیازمند" شده
"وجود نازکت آزرده ی گزند" شده
رسید کوفه به جایی که پایه ی ظلمش
به سهم خواهی از این شیر خوار بند شده
به روی دست ، پدر می دهد تو را از دست
پدر دوباره پسر داد و ارجمند شده
تو آخرین نفر از لشکری و بعد از تو
میان لشکر دشمن بگو بخند شده
تو را به نیت قلب حسین تیر زدند
اگر چه زخم تن او هزار و اند شده
فشار مادرت افتاد تا سرت افتاد
...و هر چه شوری دریاست آب قند شده!
فقط به جرم "علی "بودن است اینگونه
هر آنچه را که مقاتل نوشته اند شده
علی اکبر و سقا و قاسم و... حالا
کسان تو هدف هرچه ناکسند شده
اگر که "خون خدا" زاده ای بنابراین
تمام خون تو سمت خدا بلند شده
+ نوشته شده در سه شنبه چهارم شهریور ۱۳۹۹ ساعت 13:41 توسط Masoud
|
عرض سلام وادب ،همانطور که از عنوان وبلاگ پیداست صحن وبلاگ مربوط به متن وشعرو گهگاه تصاویرمیباشدکه اشعارومتنها مربوط به صاحب وبلاگ حضرت اباصالح المهدی {عج}است . درایام مناسبتهای عزا ومولودی تغییرکرده ومناسب با همان ایام متن وشعرارسال میگردد،امیددرآن دارم موردقبول حضرت دوست وامام عصر{عج}وتمامی اءمه{ع}وشمادلتنگان فرج یار قراربگیرد.مرابانظریات وپیشنهادات وانتقادهای سازنده تان راهنمایی بنمایید. ومن الله توفیق خاک پای دلتنگان فرج : مسعودپوررجب