[فروارد ازمسعود پوررجب]
یا سید الساجدین(ع)
دوباره شب شد و از صبح تا همین حالا 

چقدر خاطره از ذهن او گذر کرده 

پس از حدود چهل سال گریه ؛ عمرش را 

به یاد پیرهن پاره پاره سر کرده 

 

برای حضرت یعقوبِ کربلا داغِ 

حسین آه دل و چشم تار آورده 

همیشه بغض گلوگیر او نشان میداد 

به سینه اش غم زینب فشار آورده 

هزار و نهصد و پنجاه و یک حسین شده 

دلی که لحظه به لحظه ز آه میسوزد 

همیشه زخم دلش مثل پیکر بابا 

شبیه شمع ته قتلگاه میسوزد 

دوباره حرمله را یاد کرد و در گوشش 

صدای خنده ی شیطانی اش به جا مانده 

هنوز تاول آن آتشی که می بارید 

کنار پینه ی پیشانی اش به جا مانده 

نشسته گوشه بازار و اشک میریزد 

که آسمان غمش سخت سرد و مهتابیست 

گمان کنم که دلش باز بین گودال است 

دوباره روبروی این دکان قصابیست 

علی رضوانی 

http://masoud-mp.blogfa.com/
وبلاگ دلتنگ فرج یار
https://t.me/joinchat/Q8R3a0pJ34Fwfx1gea9v3w
سوپرگروه دلتنگ فرج یار