وا حسن وای حسن ، وا حسن وای حسن
خیزد از طشت ندا ای خدا و ای خدا
اجر و پاداش نبی شده با زهر ادا
این همه برگ گل و لاله که در این لگن است
پاره های جگر یوسف زهرا حسن است
وا حسن وای حسن ، وا حسن وای حسن
بس که پر بود دلش از غم و رنج و محن
طشت خون هم جگرش سوزد از داغ حسن
همه در غربت آن نور دو عین گریه کنید
باید از داغ حسن مثل حسین گریه کنید
وا حسن وای حسن ، وا حسن وای حسن
آن که یوسف شده مست از بوی پیرهنش
شده از تیر جفا لاله باران بدنش
ماهیان در دل دریا به حسن گریه کنید
همه با حضرت زهرا به حسن گریه کنید
وا حسن وای حسن ، وا حسن وای حسن
جگر صبر کباب بود از صبر حسن
گریه ممنوع بود بر سر قبر حسن
نه فقط شعلة داغش زده آتش به دلم
قبر بی شمع و چراغش زده آتش به دلم
وا حسن وای حسن ، وا حسن وای حسن
مهرت به كاينات برابر نمى شود
داغى ز ماتم تو فزون تر نمى شود
از داغ جانگداز تو اى گوهر وجود
سنگ است هر دلى كه مكدّر نمى شود
ظلمى كه بر تو رفت ز بيداد اهل ظلم
بر صفحه خيال مصوّر نمى شود
تنها جنازه تو شد آماج تير كين
يك ره شد اين جنايت و ديگر نمى شود
بى بهره از فروغ و لاى تو يا حسن
مشمول اين حديث پيمبر نمى شود
فرمود ديده اى كه كند گريه بر حسن
آن ديده كور وارد محشر نمى شود
دارم اميد بوسه قبر تو در بقيع
امّا چه مى توان كه ميسّر نمى شود
با اين ستم كه بر تو و بر مدفنت رسيد
ويران چرا بناى ستمگر نمى شود
آن را چه دوستى است «مؤيّد» كه ديده اش
از خون دل ز داغ حسن تر نمى شود
*(***********
اي پسر اول زهرا حسن
سيـدنا سيـدنا يا حسن

صورت تو سوره فرقان و نور
چشم بد از روي دل‌آرات دور

عفو خدا شيفته ياربت
عاشق «العفو» نماز شبت
وصف تو ممکن نبوَد با سخن
تو حسني تو حسني تو حسن

طلعت زيبات شده باغ گل
از اثـر بـوسة ختـم رسل

جاي تو آغوش رسول خداست
مرکب تو دوش رسول خداست

بهر تو اي مهر تو خيرالعمل
دوش محمّد شده «نعم الجمل»

تا تو نهي پاي به پشتش، رسول
مانده خم و سجده خود داده طول

آنکه دهد شهد به وحي از دو لب
از لب شيرين تـو نـوشد رطب

روي تـو آيينـة حسـن‌آفرين
يک حسن و اين همه حسن؟- آفرين!

چارم آن پنجي و در چشم من
پنـج تنـي پنـج تنـي پنج تن

جود تو از چشمة بي‌ابتداست
سفره تو مُلک وسيع خداست

اي همه با دشمن خود گشته دوست
خنـده تـو پاسخ دشنام اوست

خشم عدو تا به تو شدّت گرفت
مهر تو از خشم تو سبقت گرفت

هر که شرف از کرم آرد به کف
دست تو بخشيده کرم را شرف

نيست به وصف تو رسا صحبتم
غـرق شـدم در عـرق خجلتم

خالـق خـلقي و خـدا نيستي
فوق ملَک، فوق بـشر، کيستي؟

صبر تو شايسته‌ترين ابتلاست
صلح تو يک نهضت کرب و بلاست

حيف که کشتند تو را دوستان
خـار ستـم در جـگرِ بوستان

شير خدا را پسري يـا حسن
از همه مظلوم‌تري يـا حسن

اي تـو جگر پاره پاره جگر
در بغـل مـادر و جـد و پدر

«جعده»‌ات ارچه دشمن جاني است
قاتـل تـو «مغيره» و «ثاني» است

قلب تو در کوچه شد اي جان پاک
چون سندِ باغ فدک چاک چاک

سـوز درون از سخنت ريـخته
خـون دلـت از دهـنت ريـخته

آه تـو از بـس شرر افروخته
زهر ز سوز جگرت سوخته

نخل وجودت به تب و تاب شد
آب شد و آب شد و آب شد

حلم ز داغ تو زمين‌گير شـد
لالـه تشييع تنـت، تيـر شـد

آن همـه تيـر اي پسر فاطمه
رفـت فـرو در جگـر فاطمه

خار چو بر برگ گل ياس ريخت
خون دل از ديده عباس ريخت

اي سند غربت تـو قبـر تـو
صبر شده خونْ جگر از صبر تو

اشک بده تا کـه نثـارت کنم
گريه چو شمع شب تارت کنم

خـاک رهِ ميثمتـان، «ميثـمم»
با غمتان در دو جهان خرّمم
استاد حاج غلامرضا سازگار
زهر جفا زد آتش مادر بر این دل من (3)
همسر من ای مادر گردیده قاتل من (3)
جنازه ام مادر جان کردند و تیرباران
حسن، حسن، حسن جان، حسن، حسن، حسن جان (2)
خونی که خورده بودم مادر من از برایت (3)
ببین که می چکد از گلوی مجتبایت (3)
جنازه ام مادر جان کردند و تیرباران
حسن، حسن، حسن جان، حسن، حسن، حسن جان (2)
چه رنجها من دیدم مادر در این زمانه (3)
دیدم تورا می زدند سیلی و تازیانه (3)
جنازه ام مادر جان کردند و تیرباران
حسن، حسن، حسن جان، حسن، حسن، حسن جان (2)

حاج مهدی خرازی

حسن مظلوم است
ماهیان گریه کنید که حسن مظلوم است
غربتش از حرم خلوتش معلوم است
مه چراغ حرم و مرغ سحر زائر او
نرسد دست کسی بر حرم و حائر او
این مزار حسن است
این غریب وطن است