ت عزّ مُمَجِّدی

نرود مواصف جود او به خفا ز. جور معاندی

چو نباشد آیه‌ی سلم او چه مطهَّری چه موحِّدی؟

مگر اینکه خلق دعا کند به طراز قبله‌نمای او

چو نماز او بشود حکم نبود مصلّی دیگری

به خدا نگویم الی الابد سخن از تولّی دیگری

که دهد موالی همسرش به نبی تسلّی دیگری

چو صفات و ذات جلال حق بدهد تجلّی دیگری

شده مهر و ماه نشانه‌ای ز. فروغ جود و سخای او

به ازل چو آینه‌ی «ألَستُ بِرَبّکم» شده صیقلی

به مطاوعت ز. مقام او چو رسول گفته‌ام از بلی

چو گشود احمد مصطفی در سرّ مصحف منجلی

به خدا که غیر خدیجه‌اش به خدا قسم به جز از علی

نشده‌ست مطلع آدمی ز. رموز غار حرای او

صفت کمال خدیجه را چه به شعر ناقص همچو من

که چهارده دم کبریا به مدیحه‌اش شده در سخن

ظُهِرَت یَنابِعُهَا العُلاةِ مِنَ الخَفاءِ إلَی العَلَن

به کدام زن به جز از خدیجه رسول حضرت ذوالمنن

همه ساله کرده ز. تعزیت به برش لباس عزای او؟ 

**********

حضرت ام المومنین خدیجه (س) -مدح


فخر من نزد عرب این بود دختر داشتم

آیت من بود و در گهواره کوثر داشتم

هر چه عالم فخر دارد نزد من یک ارزن است

من زنی هستم که در خانه پیمبر داشتم

روزهایم شب نمی‌شد چشم او تا باز بود

سایه‌ی خورشید را همواره بر سر داشتم

عاشق این مرد بودن معجزه لازم نداشت

چشم‌هایش را از اول نیز باور داشتم

راه‌های آسمان را از زبان همسرم

مثل آواز پر جبریل از بر داشتم

آیه‌ها تکرار او بودند و عمری بر لبم

با طنین نام او قند مکرر داشتم

چشم بر من دوخت در شعب ابی‌طالب گریست

ناگهان یک آسمان در خود کبوتر داشتم

جان خود را بر سر این عشق دادم عاقبت

هدیه می‌دادم اگر صد جان دیگر داشتم

**********
 

حضرت ام المومنین خدیجه (س) -مدح


گاه تنها یک نفر هم یار دین باشد بس است

یک نفر بانوى سرشار از یقین باشد، بس است

مال و ثروت -هرچه هم باشد- فداى راه دوست

هم‌نشین رحمةٌللعالمین باشد بس است

در نگاه شوم مردم بدترین باشد، ولى

در دل پیغمبر خود بهترین باشد بس است

دیگران هم، همسر پیغمبرند، اما فقط

مادر زهرا که «أمّ المؤمنین» باشد بس است

دخترش زهرا کجا و دختران این و آن؟!

حاصل عمرش اگر تنها همین باشد بس است

دختر او مادرى کرده براى شیعیان

مادرى مثل خدیجه در زمین باشد بس است

ما کجا و مدح او گفتن؟ معاذالله... نه

نام ما تنها «گداى خوشه‌چین» باشد بس است

واژه هاى گنگ و بى‌معنا چه مى‌فهمند از او؟

انتهاى شعر باید نقطه چین باشد... بس است

**********

حضرت خدیجه (س) -مدح (غلامرضا سازگار)


کیستم من بانوی اسلام، ام‌المؤمنینم

مادر کوثر، امید رحمۀ للعالمینم

آسمان معرفت، بر روی دامان زمینم

بانوی باغ جنان، محبوبۀ جان‌آفرینم

مثل زهرا دخترم آئینۀ حق الیقینم

بـار‌ها از حق سلام آورده جبریـل امینم

من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم

****
۷
پیشتر از روز بعثت مصطفا را همسرم من

از نزول وحی، تنها حامی پیغمبرم من

همسرش نه، همدمش نه، بهترین همسنگرم من

مؤمنین را، بلکه ایمان را گرامی مادرم من

بحر ایثار و وفا و معرفت را گوهرم من

در جلالت هـاجر و حـوا و مریم را قرینم

من خدیجه همسر و همگام ختم‌المرسلینم

****

پیشتر از بودنم دل برد از دستم محمد

در حقیقت روشنی بخش وجودم بود احمد

گشته بودم همچنان مشتاق آن روح مجرد

بی خبر بودم که از لطف خدای حی سرمد

روزی آن یار تمام خلق با من یار گردد

می‌کندحق با نخستین شخص خلقت همنشینم

من خـدیجه همسر و همگـام ختم‌المرسلینم

****

دختری دارم که خورشید ومه‌وگردون هلالش

شوهری‌دارم که قرآن‌گشته نازل درکمالش

دختری دارم که می‌آید سلام از ذوالجلالش

حیدری گردیده دامادم که نبوَد کس مثالش

حجره‌ای دارم که جبریل امین روبد به بالش

نی عجب گرچرخ گردون سجده آرد بر زمینم

من خـدیجه همسر و همگـام ختم‌المرسلینم

*****


حضرت خدیجه (س) -مدح (علی اکبر لطیفیان)


بیچاره دستی که در این شب‌ها فقیرت نیست

یعنی دخیل دست‌های دستگیرت نیست

باید برایت خاکساری را تمنا کرد

بیچاره بال جبریلی که حصیرت نیست

هرگر نمی‌خواهم ببینم آن شبی را که

در سفره‌ی افطار ما نان و پنیرت نیست

قربانی نامت شدن عین حیات ماست

مرده‌تر از مرده است هر کس که بمیرت نیست

تو منت دین خدا بر گردنم هستی

آری تو امّ المؤمنینی و نظیرت نیست

تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی

کوری چشم دشمنانت مادرم هستی‌

ای همسر شایسته‌ی پیغمبر مکه‌ای

جده‌ی شهر مدینه؛ مادر مکه‌ای

که برایت حاجیان احرام می‌بندند

قبر شریفت قبله گاه دیگر مکه

تو مادری ات نیز بوی نوکری می‌داد

می‌خواستی باشی کنیز دختر مکه

تو زینب پیغمبری و سال‌های سال