بار دیگر فضا مُعَطَّر شد
بار دیگر فضا مُعَطَّر شد
همه جا روشن و مُنَوَّر شد
حاصلِ عشقِ بینِ شمس و قمر
پسری شد که تاج هر سر شد
زد قدم میوه ی دل زهرا
شادی ما دو صد برابر شد
غم فراری شد و شعف آمد
اینچنین غصه هایمان سر شد
حسن دیگری ز آل علی
آفریده به دست داور شد
مژده آمد!!که دلبری آمد
شب میلاد عسکری آمد
گوهری از دل جنان آمد
ماه تابان آسمان آمد
ماورای تمام خوبی ها
دُرّ ِدریا انیس جان آمد
اختر تا ابد فروزنده
پا نهاد و ز بی کران آمد
گل گلزار حضرت خاتم
باب تقوای خاندان آمد
پاره ی قلب حضرت هادی
پدر صاحب الزمان آمد
ما هم از یمن مقدمش شادیم
صلواتی بر او فرستادیم
در پسِ چهره اش قمر دارد
چون خدا لطف مستمر دارد
خاتم الانبیاء به خود نازد
که تبارش چنین پسر دارد
نوه ی شیر قاطعاً شیر است
تا چنان مرتضی پدر دارد
غرق در بوسه میشود زیرا
بس که لعل لبش شکر دارد
کوری چشم دشمنان علی
نخل شیر خدا ثمر دارد
ای فدایش شود تن و جانم
مست ذکر حسن حسن جانم
صاحبِ حسن ُاهل احسان است
درد ما را همیشه درمان است
مثل اجداد طاهرینش او
کرمش بی حد و فراوان است
در قیامت محبتش به خدا
بهترین رکن و اصل میزان است
هرکسی دم زد از ولایت او
اهل تقوا شد! اهل ایمان است
ز مرام و ز لطف بی حدش
سائل درگهش غزلخوان است
شکر حق را که با صفا هستیم
عبد آقای سامرا هستیم
می نویسم ز خصلت نامش
دلِ عالم اسیرِ در دامش
در دو دنیا به ما شرف بخشد
طعمِ شیرین گندمِ بامش
کس ندیده!!قسم به حق جایی
به بزرگی خان اکرامش
صاحب تاج پادشاهی شد
هرکه نوشیده باده از جامش
شکر یزدان که از ازل شده ایم
قطره ای از یمِ غلامانش
با چنین سروی چه غم داریم
با نگاهش دگر چه کم داریم
رضا آهی
ای که در مَحبس گیسوی تو شب زندانی ست
کار خورشید , به فرمان تو نور افشانی ست
سامرا نه ! که جهان سیطره ی قدرت توست
ای که در عرش تو را مرتبه ی سلطانی ست
تا که تکمــیل شود فیض ربیع الاوّل
موعد جلوه نمائیت , ربیع الثّانی ست
خضر را پیر غلامیّ تو فخری ابدی ست
در حریمی که سلیمان , شرفش دربانی ست
هر کسی چشم دلش باز شود می بیند
شغل داوود نبی نزد تو مِدْحت خوانی ست
پسرت حضرت مهدی ست اگر” رَبّ الأرض “
کلّ حالات و صفات پدرش , ربّانی ست
تو به قدری حسن بن علی اَستی که چو ما
حال آیینه هم آشفته تر از حیرانی ست
دل ندادن به تو از سخت ترین مشکل ها
دل سپردن به تو , برعکس , پر از آسانی ست
می شود بی سر و سامان تو باشم گر چه
هر که را دیدم , دنبال سر و سامانی ست
” سرگرانی صفت نرگس رعنا باشد “
همچنانی که مرا روزی سرگردانی ست
خیس اشک , از غم دنیا بشود چشمانش
هر کسی آرزویش دیدن سامرّا نیست
اربعین هر که مشرّف به حریمت شد گفت :
” صف زوّار ضریحت چه قَدر طولانی ست “
فاطمه , بانی رفتن به بهشت است او را
آن که اندازه ی خشتی , حَرَمت را بانی ست
” سائلِ ” رحمت بی منّت و بی پایانت
چشم در راه تو در آن نفس پایانی ست
محمّدقاسمی
https://t.me/joinchat/Q8R3a0pJ34F20B-NPGf-7w http://masoud-mp.blogfa.com/
+ نوشته شده در شنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۹ ساعت 11:15 توسط Masoud
|