ه کلیسا
گرد رخسار تو روح القدس آید به طواف
چو تو ترسابچه آهنگ کلیسا داری
شعر درباره کلیسا
به کلیسا روی و مسجدیانت در پی
چه خیالی مگر ای دختر ترسا داری
شعر در مورد کلیسا
آهنگ حجاز می نمودم من زار
کامد سحری به گوش دل این گفتار
یارب، به چه روی جانب کعبه رود
گبری که کلیسا از او دارد عار
شعر نو کلیسا
خواهم شبی نقاب ز رویت بر افکنم
خورشید کعبه، ماه کلیسا کنم تو را
شعر درباره کلیسا
دوش از وجد فروغی به کلیسا می گفت
که مرا جلوه ترسابچه ای ترسا داشت
شعر نو کلیسا
پای طلب کشیدم از کعبه و کلیسا
روزی که سجده گاهم آن خاک آستان شد
شعر ای راهب کلیسا
گر تو زیبا صنم از پرده درآیی روزی
کار خاصان حرم را به کلیسا فکنی
شعر در مورد کلیسا
ساختند از بهر جانان خانه ای در کفر و دین
گاه نامش را حرم، گاهی کلیسا کرده اند
ای پریچهره که آهنگ کلیسا داری
سینه مریم و سیمای مسیحا داری
گرد رخسار تو روح القدس آید به طواف
چو تو ترسابچه آهنگ کلیسا داری
آشیان در سر زلف تو کند طایر قدس
که نهال قد چون شاخه طوبا داری
جز دل تنگ من ای مونس جان جای تو نیست
تنگ مپسند دلی را که در او جاداری
مه شود حلقه به گوش تو که گردنبندی
فلک افروزتر از عقد ثریا داری
به کلیسا روی و مسجدیانت در پی
چه خیالی مگر ای دختر ترسا داری
پای من در سر کوی تو بگِل رفت فرو
گر دلت سنگ نباشد گِل گیرا داری
دگران خوشگل یک عضو و تو سر تا پا خوب
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری
آیت رحمت روی تو به قرآن ماند
در شگفتم که چرا مذهب عیسی داری
کار آشوب تماشای تو کارستان کرد
راستی نقش غریبی و تماشا داری
کشتی خواب به دریاچه اشکم گم شد
تو به چشم که نشینی دل دریا داری
شهریارا ز سر کوی سهی بالایان
این چه راهیست که با عالم بالا داری
اشعاری زیبا در مورد کلیسا
طبیب عشق، مسیحادَم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند ، که را دوا بِکُنَد؟
شعر در مورد کلیسا
+ نوشته شده در چهارشنبه سوم دی ۱۳۹۹ ساعت 3:47 توسط Masoud
|