رد 
بهر درمان و شفا بر دل عیسی برگرد 
گوسفندان به چوپانی گُرگان رفتند 
آه از تزویری که شبانان سُفتند 
غم کُنَد؛ روح خدا را بیمار 
که کند گله ی او را تیمار؟ 
نفسی پشت صدایش خاموش 
آه در سینه و دل، بی آغوش 
منتظِر، منتظِرِ آمدن است 
چه کسی منتظرِ یارِ من است؟ 
گِله دارم ز شما خَلق خدا 
مکنید عترت از این نور، جُدا 
منتظر باش عزیزا که فردا آید 
کن دعا صبح و مسا که مسیحا آید