جنگ خیبر

خیبر را هفت حصن محکم بود. بعد از مراجعت حضرت رسالت پناه از حدیبیه، قریب بیست روز اقامت در مدینه به هزار و چهارصد تن به سوی خیبر عزیمت کردند. یهودیان که از قصد حضرت رسول اطلاع یافتند به قلعه ها رفته و دربها را بستند. حضرت رسول را دردی شدید در شقیقۀ مبارک شده بود که نمی توانست در میدان نبرد حاضر شود ، لاجرم هر روز علم را به یک تن از اصحاب دادند. یک روز ابوبک لعنةالله علیه رفت و هزیمت شده برگشت. روز دوم عمر بن خطاب لعنةالله علیه رفته و شکست خورده برگشت. وقتی شبانگاه عمر لعنةالله علیه شکست خورده برگشت حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند: البته این علم را فردا به مردی خواهم داد که ستیزنده، ناگریزنده است، دوست می دارد خدا و رسول او را و دوست می دارد او را خدا و رسولش و خدای تعالی خیبر را به دست او فتح می کند. روز دیگر همۀ اصحاب جمع گشته و آرزومند این دولت بزرگ بودند، فرمود: علی علیه السلام کجاست؟ گفتند او را درد چشمی است که نیروی جنبش ندارد. فرمود: اورا حاضر کنید. وقتی مولا را حاضر کردند، حضرت رسالت پناه سر مولا بر زانو گذارده و آب دهان مبارک بر چشمان خدا ریخته که در دم درد چشم بر طرف شد. حضرت مولا علم را گرفته هروله کنان به سمت قلعه آمده و مرحب خیبری به عادت هر روز رجزخوان از قلعه بیرون آمد. امیر المؤمنین پاسخ رجز او را فرمود:

انأ الذی سمّتنی أمی حیدرة

ضرغام آجاره و لیث قسورة

مرحب خواست به حضرتش زخمی رساند که شیر خدا به دست یداللهی مهلتی به مرحب نداد و ضربه ای بر فرق مرحب زده که سر و کلاه خود و بین دو کتف تا کمر و کمر اسب را درید و بر خاک نشست. بعد از آن ربیع بن ابی الحقیق که از صنادید قوم بود و عنتر خیبری که از ابطال رجال و به شجاعت معروف و دیگر شجاعان را به قتل رسانید. سپس یهودیان به داخل قلعه کریخته و درب قلعه را که چهل مرد باز و بسته می کردند بستند. مولا امیر المؤمنین به سمت درب رفته و در را آنچنان از جای کنده که کلّ قلعه به لرزه ردآمد که صفیه دختر حی بن أخطب از فراز تخت خود به زیر افتاد و در چهرۀ او جراحتی رفت.

مولا امیرالمؤمنین درب را سپر قرار داده، لختی با در رزم داده، سپس درب را پل قرار داد تا لشکر از روی آن عبور نموده و خود در میان خندق ایستاده بودند و سپس درب را چهل ذراع (هر ذراع کمتر از یک متر) به پشت سر پرتاب نمودند، چهل کس نتوانستند در ب را از جای تکان دهند. بعد از اسارت صفیه و جریان زخم صورت او که به حضرت رسالت پناه شرح واقعه را داد، حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند: به خدا نه تنها قلعه که آسمان هفتگانه لرزید و نه تنها آسمان بلکه عرش خدا در لرزه شد.

(القطره جلد 1 بخش مناقب حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و منتهی الآمال محدث بزرگوار شیخ عباس قمی)