موسی بن جعفر در ذی‌الحجه ۱۲۷ق[۱۳] یا ۷ صفر ۱۲۸ق[۱۴]هنگامی که امام صادق(ع) و همسرش حمیده از حج بازمی‌گشتند، در منطقه ابواء به دنیا آمد.[۱۵] ولادت او را در سال ۱۲۹ق و درمدینه نیز گفته‌اند.[۱۶] برخی منابع از علاقه فراوان امام صادق(ع) به او خبر داده‌اند.[۱۷] بنا بر روایت احمد برقی، امام صادق(ع) پس از ولادت فرزندش موسی، سه روز مردم را اِطعام کرد.[۱۸]
نسب موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب با چهار واسطه به امام علی (ع) می‌رسد. پدر او امام صادق(ع)، ششمین امام شیعیان و مادرش حمیده بربریه است.[۱۹]کنیه او را ابوابراهیم، ابوالحسن اول، ابوالحسن ماضی و ابوعلی گفته‌اند. وی را به دلیل کنترل خشم خود در برابر بدرفتاری دیگران، کاظم[۲۰] و به سبب عبادتِ بسیار، عبد صالح لقب داده‌اند.[۲۱] باب الحوائج نیز از القاب اوست[۲۲] و مردم مدینه او را زَیْنُ المُجتَهدین (زینت تلاش‌گران) می‌نامیدند.[۲۳]
موسی بن جعفر(ع) در دوران انتقال قدرت از امویان به عباسیانبه دنیا آمد. در چهار سالگی وی، نخستین خلیفه عباسی به حکومت رسید. از زندگی امام کاظم تا پیش از امامت وی، اطلاعات چندانی در دست نیست، جز چند گفتگوی علمی در زمان کودکی از جمله گفتگو با ابوحنیفه[۲۴] و عالمان ادیان دیگر[۲۵] که در مدینه رخ داده است.
بر پایه روایتی که در مناقب آمده، وی به صورت ناشناس وارد یکی از روستاهای شام شده و در آنجا با راهبی گفتگو کرده که به مسلمان شدن او و همراهانش انجامیده است.[۲۶] همچنین گزارش‌هایی از سفرهای امام به مکه برای حج یا عمره وجود دارد.[۲۷] چند بار نیز امام از سوی خلفای عباسی به بغداد احضار شده است. جز این موارد، امام بیشتر عمر خود را در مدینه گذرانده است.
همسر و فرزندان
همچنین ببینید: فهرست فرزندان امام کاظم(ع)
تعداد همسران امام کاظم(ع) روشن نیست. نخستین آن‌ها، نجمه مادر امام رضا است.[۲۸] از تعداد فرزندان او نیز در منابع تاریخی گزارش‌های متفاوتی آمده است. به گزارش شیخ مفید، او ۳۷ فرزند (۱۸ پسر و ۱۹ دختر) داشته است. امام رضا(ع)، إبراهیم،شاهچراغ ، حمزه، إسحاق از جمله پسران و فاطمه معصومه وحکیمه از جمله دختران او هستند.[۲۹] نوادگان امام کاظم(ع) بهسادات موسوی شهرت دارند.[۳۰]
دوران امامت
خلافت در دوره امام کاظم
خلفای دوران پیش از امامت(۱۲۸-۱۴۸ق)
سال
۱۲۸-۱۳۲ق۱۳۲-۱۳۶ق۱۳۶-۱۴۸ق
خلیفه
مروان بن محمدسفاحمنصور دوانیقی
خلفای دوره امامت۱۴۸-۱۸۳ق
سال
۱۴۸-۱۵۸ق۱۵۸-۱۶۹ق۱۶۹-۱۷۰ق۱۷۰-۱۸۳ق
خلیفه
منصور دوانیقیمهدی عباسیهادی عباسیهارون عباسی
موسی بن جعفر، پس از شهادت امام صادق(ع) در سال ۱۴۸ق. در سن ۲۰ سالگی به امامترسید.[۳۱] دوران امامت او با خلافتچهار تن از خلفای عباسی هم‌‌زمان بود.[۳۲] حدود ۱۰ سال از امامت او در خلافت منصور(حکومت۱۳۶-۱۵۸ق)، ۱۱ سال در خلافتمهدی عباسی(حکومت۱۵۸-۱۶۹ق)، یک سال در خلافت هادی عباسی (حکومت۱۶۹-۱۷۰ق) و ۱۳ سال در خلافت هارون(حکومت۱۷۰-۱۹۳ق) سپری شد.[۳۳] مدت امامت موسی بن جعفر ۳۵ سال بود و با شهادت او در سال ۱۸۳ق امامت به فرزندش، امام رضا (ع) منتقل شد.[۳۴]نصوص امامت
همچنین ببینید: امامت ائمه اثنی عشر
از دیدگاه شیعه، امام از جانب خدا تعیین می‌شود و از راه‌های شناخت او، نص (تصریح پیامبر(ص) یا امام قبلی به امامت امام پس از خود) است.[۳۵] امام صادق در موارد متعددی امامت موسی بن جعفر را به اصحاب نزدیک خود اعلام کرده بود. در هر یک از کتاب‌های کافی،[۳۶] ارشاد،[۳۷] اعلام الوری[۳۸] وبحارالانوار،[۳۹] بابی درباره نصوص امامت موسی بن جعفر(ع) وجود دارد که به ترتیب ۱۶، ۴۶، ۱۲ و ۱۴ روایت را در این باره نقل کرده‌اند[۴۰] از جمله:در روایتی، فیض بن مختار می‌گوید از امام صادق(ع) پرسیدمامام پس از شما کیست؟ در این هنگام فرزندش موسی وارد شد و امام صادق(ع) او را امام بعدی معرفی کرد.[۴۱]علی بن جعفر روایت کرده که امام صادق(ع) درباره موسی بن جعفر فرمود: « فَإِنَّهُ أَفْضَلُ وُلْدِی وَ مَنْ أُخَلِّفُ مِنْ بَعْدِی وَ هُوَ الْقَائِمُ مَقَامِی وَ الْحُجَّةُ لِلَّهِ تَعَالَی عَلَی كَافَّةِ خَلْقِهِ مِنْ بَعْدِی[۴۲]؛ او برترین فرزندان و بازماندگان من است و اوست که پس از من، در جایگاه من قرار می‌گیرد و پس از من، حجت خدا بر همه مخلوقات است.»
همچنین در عیون اخبار الرضا آمده است که هارون الرشید خطاب به فرزندش، موسی بن جعفر را امام بر حق و سزاوارترین فرد به جانشینی پیامبر(ص) خوانده و پیشوایی خود را ظاهری و با زور توصیف کرده است.[۴۳][یادداشت ۱]
وصیت امام صادق و سرگردانی برخی شیعیان
در منابع آمده است امام صادق(ع) با توجه به سخت‌گیری‌های عباسیان و برای حفظ جان امام کاظم(ع)، پنج نفر ـ از جمله خلیفه عباسی ـ را به عنوان وصی خود معرفی کرد.[۴۴] هر چند امام صادق، بارها امامِ پس از خود را به اصحاب خاصش معرفی کرده بود، اما این اقدام تا حدی وضع را برای شیعیان ابهام‌آلود کرد. در این دوره، برخی از اصحاب برجسته امام صادق مانند مؤمن طاق وهشام بن سالم نیز دچار تردید شده بودند. آنان ابتدا به سراغعبدالله افطح، که ادعای امامت کرده بود، رفتند و از او دربارهزکات پرسیدند. اما پاسخ‌های عبدالله آنها را قانع نکرد. آن دو سپس با موسی بن جعفر (ع) ملاقات کردند و با پاسخ‌های وی قانع‌ شدند و امامت او را پذیرفتند.[۴۵]
انشعاب در شیعه
در دوره امامت موسی بن جعفر(ع)، فرقه‌های اسماعیلیه، فطحیه وناووسیه شکل گرفت. هر چند در زمان حیات امام صادق(ع)، زمینه انشعاب در شیعه فراهم شده بود، اما انشعابی در میان آنان رخ نداد. ولی با شهادت امام صادق، و آغاز امامت موسی بن جعفر، شیعیان به فرقه‌های مختلفی منشعب شدند؛ گروهی از آنان، مرگ اسماعیل پسر امام صادق(ع) را انکار کرده، او را اماممی‌دانستند. شماری از این گروه، که از حیات اسماعیل مأیوس شدند، پسر او محمد را امام دانستند. این گروه به اسماعیلیهشهرت یافتند. برخی دیگر عبدالله اَفْطَح را امام دانسته، به فَطَحیهمشهور شدند ولی پس از مرگ او که حدود ۷۰ روز پس از شهادت امام صادق رخ داد، به امامت موسی بن جعفر معتقد شدند. شماری نیز به پیروی از شخصی به نام ناووس در امامت حضرت صادق(ع) توقف کردند و عده‌ای به امامت محمد دیباج معتقد شدند.[۴۶]
فعالیت غالیان
در دوره امام کاظم(ع)، غالیان نیز فعال بودند. در این دوره فرقه بشیریه شکل گرفت که منسوب به محمد بن بشیر از اصحاب موسی بن جعفر بود. او در زمان حیات امام، دروغ‌هایی به آن حضرت می‌بست.[۴۷] محمد بن بشیر می‌گفت آن کسی که مردم به عنوان موسی بن جعفر می‌شناسند، آن موسی بن جعفری نیست که امام و حجت خداوند است[۴۸] و مدعی بود موسی بن جعفر حقیقی نزد وی است و می‌تواند امام را به آنها نشان دهد.[۴۹] او در شعبده‌بازی مهارت داشت و صورتی مانند صورت امام کاظم (ع) ساخته بود و آن را به عنوان امام کاظم(ع) به مردم نشان می‌داد و برخی نیز فریب او را خورده بودند.[۵۰] محمد بن بشیر و پیروانش قبل از شهادت امام کاظم (ع) در جامعه شایعه کرده بودند که امام کاظم(ع) زندان نرفته و زنده است و نمی‌میرد. [۵۱]امام کاظم محمد بن بشیر را نجس می‌شمرد و لعن می‌کرد و ریختن خون او را مباح دانست.[۵۲]
فعالیت علمی
از امام کاظم فعالیت‌های علمی متفاوتی گزارش شده است؛ متن این فعالیت‌ها در قالب روایات، مناظره و گفتگوی علمی در کتاب‌های حدیثی شیعه آمده است.[۵۳]
روایات  
امام کاظم(ع) فرمود:
هرکه دنیادوست شود ترس آخرت از قلبش رخت بربندد، اگر به بنده‌ای علمی عطا شد و او محبتش به دنیا افزون گشت، از خدا دورتر می‌شود و خشم الهی بر او بیشتر خواهد شد.
ابن شعبه، تحف العقول، ۱۴۰۴ق، ص۳۹۹
احادیث فراوانی از امام کاظم(ع)، در منابع حدیثی شیعه روایت شده است؛‌ این روایات بیشتر در موضوعات کلامی چونتوحید[۵۴]، بداء[۵۵] و ایمان[۵۶] و نیز موضوعات اخلاقی است.[۵۷] همچنین مناجات‌هایی از جمله دعای جوشن صغیراز وی نقل شده است. در اسناد این روایات از او با تعابیری چون الکاظم، ابی‌الحسن، ابی‌الحسن الاول، ابی‌الحسن الماضی، العالم[۵۸] و العبد الصالح یاد شده است.عزیزالله عطاردی ۳۱۳۴ حدیث از او درمُسْنَدُ الامام الکاظم گردآورده است.[۵۹]ابوعمران مروزی از عالمان اهل‌سنت نیز شماری از احادیث امام هفتم شیعیان را درمسند الامام موسی بن جعفر آورده است.[۶۰]
از موسی بن جعفر، آثار دیگری نیز روایت شده است:علی بن جعفر، برادر امام کاظم (ع) کتابی با عنوان المسائل داشت که در آن مسئله‌هایی را که از امام کاظم (ع) پرسیده و جواب آن‌ها را دریافت کرده بود ثبت کرده بود.[۶۱] موضوع این کتاب مسائل فقهی است.[۶۲] این کتاب با عنوان مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها توسط موسسه آل البیت منتشر شده است.رساله‌ای درباره عقل که خطاب به هشام بن حکم نوشته شده است.[۶۳]رساله‌ای درباره توحید که در پاسخ به سؤالات فتح بن عبدالله است.[۶۴]علی بن یقطین نیز مسائلی را که از موسی بن جعفر فرا گرفته بود، در کتابی با عنوان مسائل عن ابی الحسن موسی بن جعفر‌ جمع‌آوری کرده است.[۶۵]
مناظر‌ه‌ها و گفتگوها
نوشتار اصلی: مناظرات امام کاظم (ع)
مناظرات و گفتگوهایی از امام کاظم با برخی از خلفای عباسی،[۶۶]دانشمندان یهودی[۶۷] و مسیحی،[۶۸] ابوحنیفه[۶۹] و دیگران گزارش شده است. باقر شریف قرشی هشت گفتگو از امام کاظم، تحت عنوان مناظرات آن حضرت گرد آورده است.[۷۰] امام کاظم(ع) با مهدی عباسی مناظره‌هایی درباره فدک و نیز حرمتخمر در قرآن انجام داده است.[۷۱] با هارون عباسی نیز مناظراتی داشته است. از آنجا که هارون می‌خواست خویشاوندیپیامبر(ص) با خود را نزدیک‌تر از نسبت او با موسی بن جعفر نشان دهد، امام کاظم(ع) در حضور هارون به نزدیک‌تر بودنِ انتساب خویش به پیامبر تصریح کرد.[۷۲] گفتگوهای موسی بن جعفر با عالمان ادیان دیگر نیز معمولا در پاسخ به پرسش‌های آنان صورت گرفته که در پایان به گرویدن آنان به اسلام انجامیده است.[۷۳]
سیره
سیره عبادی
بر اساس منابع شیعه و سنی، امام کاظم (ع) بسیار اهل عبادت بود؛ به همین دلیل، برای او از لقب عبد صالح استفاده می‌شود.[۷۴][۷۵] بر پایه برخی گزارش‌ها امام کاظم (ع) آن قدر عبادت می‌کرد که زندان‌بانان او نیز تحت تأثیر قرار می‌گرفتند.[۷۶]شیخ مفید موسی بن جعفر را عابدترین مردم زمان خود دانسته و گزارش کرده است که آن حضرت چنان از ترس خدا گریه می‌کرد که محاسنش از اشک‌ خیس می‌شد. او دعای «عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ» را تکرار می‌کرد و دعای «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسَابِ» را در سجدهمی‌خواند.[۷۷] حتی هنگامی که به دستور هارون به زندان منتقل شد، خدا را سپاس می‌گفت که فرصتی برای عبادت یافته است: «خدایا همواره از تو فراغتی برای عبادتت طلب می‌کردم و تو آن را برایم فراهم کردی؛ پس تو را سپاس می‌گویم».[۷۸]
نقش انگشتری امام کاظم «حَسْبِيَ اللَّهُ حَافِظِي»[۷۹]‏ و ِ «الْمُلْكُ لِلَّهِ وَحْدَهُ»[۸۰] بوده است.
سیره اخلاقی
در منابع شیعه و سنی، گزارش‌های مختلفی درباره بردباری[۸۱][۸۲]و سخاوت امام کاظم (ع) وجود دارد.[۸۳][۸۴] شیخ مفید او را بخشنده‌ترین مردم زمان خودش دانسته که شب‌ها برای فقیرانمدینه آذوقه می‌برد.[۸۵] ابن عنبه درباره سخاوت موسی بن جعفر گفته است: او شب‌ها از خانه بیرون می‌رفت و کیسه‌هایی از درهم همراه داشت و به هر کس می‌رسید یا به کسانی که به احسان او چشم داشتند، می‌بخشید تا بدانجا که کیسه‌های پول او ضرب‌المثل شده بود.[۸۶] همچنین گفته شده موسی بن جعفر به کسانی که به او آزار می‌رساندند نیز بخشش می‌کرد و وقتی به او خبر می‌دادند فردی در صدد اذیت او بوده، برایش هدیه‌ می‌فرستاد.[۸۷] همچنین شیخ مفید امام کاظم را کوشاترین فرد درصله رحم با خانواده و دیگر بستگان دانسته است.[۸۸]
دلیل ملقب شدن امام هفتم شیعیان به کاظم، این بود که خشم خود را کنترل می‌کرد.[۸۹][۹۰] گزارش‌های مختلفی در منابع آمده که امام کاظم خشم خود را در برابر دشمنان و کسانی که به او بدی می‌کردند، فرو می‌برد.[۹۱][۹۲] از جمله گفته شده مردی از نوادگان عمر بن خطاب در حضور امام کاظم، به امام علی(ع)توهین کرد. همراهان امام خواستند به او حمله کنند، اما امام مانع شد و سپس به مزرعهٔ آن مرد رفت. مرد با دیدن امام کاظم شروع به داد و بیداد کرد که محصولش را لگدمال نکند. امام به او نزدیک شد و با خوشرویی پرسید چقدر خرج کاشت مزرعه کرده‌ای؟ مرد گفت: ۱۰۰ دینار! سپس پرسید: امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟ مرد پاسخ داد غیب نمی‌دانم. امام فرمود: گفتم امید داری چه اندازه از آن برداشت کنی؟ مرد پاسخ داد: ۲۰۰ دینار! امام ۳۰۰ دینار به او داد و گفت: این ۳۰۰ دینار برای توست و محصولت هم برایت باقی است. سپس به سوی مسجد رفت. آن مرد زودتر خود را به مسجد رساند و با دیدن امام کاظم برخاست و این آیه را بلند خواند: اللَّه أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِ‌سَالَتَهُ؛ خدا بهتر می‌داند رسالتش را کجا قرار دهد[ انعام–۱۲۴] [۹۳]
بشر حافی نیز که بعدها از مشایخ صوفیه گردید، تحت تأثیر سخنان و اخلاق او توبه کرد.[۹۴][۹۵]
سیره سیاسی
برخی منابع گفته‌اند امام کاظم به شیوه‌های مختلفی از جمله مناظره و عدم همکاری، بر عدم مشروعیت خلفای عباسی تأکید می‌کرد و می‌کوشید اعتماد مردم را نسبت به آنان سست کند.[۹۶]موارد زیر را می‌توان از نمونه‌های تلاش او برای بی‌اعتبار کردن عباسیان برشمرد:
 
حاکمان زمان امام موسی کاظم(ع)
۱۵۰
۱۶۰
۱۷۰
۱۸۰
هارون الرشید ۱۷۰-۱۹۳ق
هادی عباسی ۱۶۹ق
مهدی عباسی ۱۵۸-۱۶۹
منصور دوانیقی ۱۳۶-۱۵۸ق
امامت امام موسی کاظم(ع) ۱۴۸-۱۸۳ق
 او در مواردی که خلفای عباسی با انتساب خود بهپیامبر(ص) در صدد مشروعیت‌بخشی به حکومت خود بودند، نسب خود را مطرح می‌کرد و نشان می‌داد که او از عباسیان به پیامبر(ص) نزدیک‌تر است. از جمله در
گفت‌وگویی که میان او و هارون عباسی رخ داد، امام کاظم با تکیه بر آیاتی از قرآن از جمله آیه مباهله، انتساب خود به پیامبر را از طریق مادرش حضرت زهرا(س) اثبات کرد.[۹۷][۹۸]هنگامی‌که مهدی عباسی رد مظالم می‌کرد، امام کاظم فدکرا از او مطالبه کرد.[۹۹] مهدی از او خواست تا حدود فدک را مشخص کند و امام مرزهایی را تعیین کرد که با قلمرو حکومت عباسیان برابری می‌کرد.[۱۰۰]امام هفتم شیعیان اصحاب خود را به عدم همکاری با عباسیان سفارش می‌کرد، از جمله صفوان جمال را از کرایه دادن شتران خود به هارون منع کرد.[۱۰۱] در عین حال از علی بن یقطین که در حکومت هارون الرشید، عهده‌دار وزارت بود، خواست تا در دربار بماند و به شیعیان خدمت کند.[۱۰۲]
با این وجود، از موسی بن جعفر(ع) مخالفت علنی در برابر حکومت وقت گزارش نشده است. او اهل تقیه بود و شیعیان را نیز به رعایت آن سفارش می‌کرد. به عنوان مثال، در نامه‌ای به خیزران مادر هادی عباسی، مرگ او را تسلیت گفت.[۱۰۳] بر پایه روایتی هنگامی که هارون او را احضار کرد، فرمود: «چون تقیه در برابر حاکم واجب است، پیش هارون می‌روم». او همچینن هدایای هارون را، برای ازدواج آل ابی‌طالب و جلوگیری از قطع نسل آنان می‌پذیرفت.[۱۰۴] حتی امام کاظم (ع) در نامه‌ای از علی بن یقطینخواست مدتی به شیوه اهل‌سنت وضو بگیرد تا خطری او را تهدید نکند.[۱۰۵]
امام کاظم و قیام‌های علویان
دوران زندگانی موسی بن جعفر با دوران قدرت گرفتن عباسیان، و قیام‌های متعدد از سوی علویان علیه آنان هم‌زمان بود. عباسیان با شعار طرفداری و حمایت از اهل‌بیت به قدرت رسیدند، ولی طولی نکشید به دشمنی سخت برای علویان تبدیل شدند و بسیاری از آنان را کشتند یا به زندان انداختند.[۱۰۶] سخت‌گیری حاکمان عباسی بر علویان سبب شد، تا شماری از علویان سرشناس دست به قیام بزنند. قیام نفس زکیه، تشکیل حکومت ادریسیان و قیام شهید فخ از آن جمله بود. قیام فخ در سال ۱۶۹ق در دوره امامتموسی بن جعفر و خلافت هادی عباسی به وقوع پیوست.[۱۰۷] امام در این قیام‌ها شرکت نکرد و موضع صریحی از او در تأیید یا رد آنها گزارش نشده است؛ حتی یحیی بن عبدالله پس از قیام درطبرستان، در نامه‌ای از همراهی نکردن وی گلایه کرد.[۱۰۸] در مورد موضع امام در قیام فخ که در مدینه رخ داد، دو دیدگاه وجود دارد:‌عده‌ای معتقدند امام با این قیام موافق بوده است. استناد این گروه به این سخن امام خطاب به شهید فخ است: «پس در کار خویش جدی باش چراکه این مردم ایمان را اظهار می‌کنند ولی در نهان شرک دارند.»[۱۰۹][۱۱۰]عده‌ای دیگر گفته‌اند این قیام‌ها مورد تایید امام نبوده است.[۱۱۱]
در هر صورت، هنگامی که امام سر شهید فخ را دید آیه استرجاعبر زبان جاری کرد و او را ستود.[۱۱۲] هادی عباسی دستور قیام فخرا به امام کاظم نسبت می‌داد و به همین دلیل او را به قتل تهدید کرد.[۱۱۳]
زندان
امام کاظم(ع)، در طول دوران امامتش چندین بار از سوی خلفای عباسی احضار و زندانی شد. نخستین‌بار در زمان خلافت مهدی عباسی، امام را به دستور خلیفه از مدینه به بغداد منتقل کردند.[۱۱۴] هارون نیز دو بار امام را زندانی کرد. زمانِ دستگیری و زندان اول در منابع ذکر نشده ولی دومین بار در ۲۰ شوال سال۱۷۹ق در مدینه دستگیر[۱۱۵] و در ۷ ذی حجه در بصره در خانهعیسی بن جعفر زندانی شد.[۱۱۶] بنا به گزارش شیخ مفید، هارون در سال ۱۸۰ق در نامه‌ای به عیسی بن جعفر، از او خواست امام را به قتل برساند، ولی او نپذیرفت.[۱۱۷] امام را پس از مدتی به زندان فضل بن ربیع در بغداد منتقل کردند. امام کاظم(ع) سال‌های پایانی عمر خود را در زندان‌های فضل بن یحیی و سندی بن شاهک گذراند.[۱۱۸] در زیارتنامه امام کاظم(ع) با عبارت الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُون‏؛ کسی که در سیاهچال‌ها شکنجه می‌شد به او سلام داده شده است.[۱۱۹]
درباره دلیل دستگیر شدن امام هفتم شیعیان توسط خلفای عباسی و انتقال وی به زندان، گزارش‌های متفاوتی در منابع آمده است. بنا بر برخی گزارش‌ها دلیل دستگیری موسی بن جعفر به دستور هارون، حسادت یحیی برمکی و بدگویی علی بن اسماعیل بن جعفر از وی نزد هارون بوده است.[۱۲۰][۱۲۱][۱۲۲] گفته شده هارون به ارتباط شیعیان با امام کاظم حساس بود و از اینکه اعتقاد شیعیان به امامت آن حضرت باعث تضعیف حکومت [۱۲۳] وی شود، بیم داشت. همچنین بر پایه برخی گزارش‌ها دلیل زندانی شدن امام کاظم(ع) این بود که برخی از شیعیان همچون هشام بن حکم، با وجود اینکه امام دستور به تقیه داده بود، خواست امام را رعایت نمی‌کردند.[۱۲۴][۱۲۵] این گزارش‌ها مناظره‌های هشام بن حکم را از جمله اسباب زندانی شدن امام برشمرده‌اند.[۱۲۶][۱۲۷]
شهادت
 
مراسم شهادت امام کاظم(ع) در حرم کاظمین
واپسین روزهای عمر امام کاظم(ع) در زندان سندی بن شاهکسپری شد.شیخ مفید گفته است سندی، به دستور هارون الرشید امام را مسموم کرد و امام سه روز پس از آن به شهادت رسید.[۱۲۸]شهادت وی ۲۵ رجب سال ۱۸۳ قمری در بغداد رخ داده است.[۱۲۹]درباره زمان و مکان شهادت امام کاظم (ع) نظرات دیگری هم وجود دارد.[۱۳۰][۱۳۱]
پس از آنکه موسی بن جعفر(ع) به شهادت رسید، سندی بن شاهک می‌خواست این‌گونه جلوه دهد که امام به مرگ طبیعی از دنیا رفته است از همین رو عده‌ای از فقها و سرشناسان بغداد را حاضر کرد و پیکر امام را به آن‌ها نشان داد تا ببینند در بدن امام جراحتی وجود ندارد. هم‌چنین به دستور او پیکر امام را روی پل بغداد قرار دادند و اعلام کردند که موسی بن جعفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است.[۱۳۲] درباره چگونگی شهادت وی گزارش‌های متفاوتی وجود دارد؛ بیشتر تاریخ‌نویسان بر این باورند که یحیی بن خالد و سندی بن شاهک او را مسموم کرده‌اند[۱۳۳][۱۳۴] در گزارشی نیز گفته شده او را با پیچیدن در فرش، به شهادت رسانده‌اند.[۱۳۵] [یادداشت ۲]
برای قراردادن بدن امام کاظم(ع) در معرض دید عموم دو دلیل گفته شده: یکی اثبات این‌که او به مرگ طبیعی از دنیا رفته؛ دیگری باطل کردن باور کسانی که به مهدویت او اعتقاد داشته‌اند.[۱۳۶]
پیکر موسی بن جعفر(ع) را در منطقه شونیزیه در مقبره خانوادگیمنصور که به مقابر قریش شهرت داشت، دفن کردند.[۱۳۷] مدفن او به حرم کاظمین مشهور است. گفته شده دلیل عباسیان برای این‌که بدن امام را در این مقبره دفن کردند، ترس از آن بود که مبادا مکان دفن او محل تجمع و حضور شیعیان شود.[۱۳۸]
آرامگاه
 
تصویر قدیمی حرم کاظمین
نوشتار اصلی: حرم کاظمین
آرامگاه امام کاظم(ع) و امام جواد(ع)، در منطقهکاظمین دربغداد به حرم کاظمین مشهور و زیارتگاه مسلمانان به‌ویژه شیعیان است. بر پایه روایاتی از امام رضا(ع)، ثواب زیارت قبر امام کاظم(ع)، با زیارت قبر پیامبر اکرم(ص)، حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) برابری می‌کند.[۱۳۹]
اصحاب و وکلا
نوشتار اصلی: فهرست اصحاب امام کاظم (ع)
درباره اصحاب امام کاظم(ع) اطلاعات دقیقی در دست نیست و درباره تعداد آنها اختلاف وجود دارد:شیخ طوسی تعداد آنان را ۲۷۲ نفر ذکر کرده است.[۱۴۰]برقی آنها را ۱۶۰ نفر شمرده است.قرشی سخن برقی که شمار آنان را ۱۶۰ تن ذکر کرده، مردود دانسته[۱۴۱] و خود از ۳۲۰ تن به عنوان صحابه او نام برده است.
علی بن یقطین، هشام بن حکم، هشام بن سالم، محمد بن ابی‌عمیر، حماد بن عیسی، یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحییو صفوان جمال از اصحاب امام کاظم بودند، که برخی از آنان در شمار اصحاب اجماع ذکر شده‌اند.[۱۴۲] پس از شهادت امام کاظم، شماری از اصحاب او از جمله علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد بن مروان و عثمان بن عیسی امامت علی بن موسی الرضا (ع) را نپذیرفتند و در امامت موسی بن جعفر توقف کردند.[۱۴۳] این گروه، با عنوان واقفیه مشهور شدند. البته بعدها برخی از آنان امامت حضرت رضا(ع) را پذیرفتند.
سازمان وکالت
نوشتار اصلی: سازمان وکالت
امام کاظم(ع) برای ارتباط با شیعیان و تقویت توان اقتصادی آنان،سازمان وکالت را که در زمان امام صادق(ع) پایه‌گذاری شده بود، گسترش داد. او برخی از اصحاب خود را به عنوان وکیل، به مناطق مختلف می‌فرستاد. گفته شده در منابع به نام ۱۳ نفر از وکلای او اشاره شده است.[۱۴۴] بنابر برخی منابع، علی بن یقطین و مفضل بن عمر در کوفه، عبدالرحمان بن حجاج در بغداد، زیاد بن مرواندر قندهار، عثمان بن عیسی در مصر، ابراهیم بن سلام در نیشابورو عبدالله بن جندب در اهواز وکالت او را بر عهده داشتند.[۱۴۵]
گزارش‌های مختلفی در منابع آمده است که شیعیان خمس خود را به امام کاظم یا نمایندگان او می‌رساندند. شیخ طوسی نیز دلیل پیوستن برخی از وکلای آن حضرت به واقفیه را، فریفته‌شدن به اموالی می‌داند که نزد آنان جمع شده بود.[۱۴۶] در گزارش علی بن اسماعیل بن جعفر به هارون که منجر به زندانی شدن امام کاظم شد، آمده است: «مال‌های فراوانی از شرق و غرب برای او فرستاده می‌شود و دارای بیت‌المال و خزانه‌ای است که سکه‌های مختلف به حجم بسیار در آن یافت می‌شود.»[۱۴۷]
نامه‌نگاری، شیوه دیگر ارتباط وی با شیعیان بود که در مورد مسائل فقهی، اعتقادی، وعظ و دعا و مسائل مربوط به وکلا انجام می‌گرفت. حتی نقل شده است که او از داخل زندان برای اصحاب خود نامه می‌نوشت[۱۴۸] و به مسائل آنان پاسخ می‌داد.[۱۴۹][۱۵۰]
جایگاه نزد اهل‌ سنت
نام امام کاظم(ع) در مسجد النبی
اهل‌سنت به امام هفتم شیعیان، به عنوان یک عالم دینی احترام می‌گذارند. برخی از بزرگان آنان علم و اخلاق امام کاظم را ستوده[۱۵۱] و از بردباری،سخاوت، کثرت عبادت و دیگر ویژگی‌های اخلاقی او سخن گفته‌اند.[۱۵۲][۱۵۳][۱۵۴][۱۵۵][۱۵۶] همچنین مواردی از بردباری و عبادت امام کاظم در منابع اهل‌ سنت گزارش شده است.[۱۵۷]برخی از عالمان اهل‌ سنت مانند سمعانی به زیارت قبر امام کاظم می‌رفته[۱۵۸] و به او متوسل می‌شده‌اند. ابوعلی خلال از علمای اهل‌ سنت گفته است هر گاه برایش مشکلی پیش می‌آمده به زیارت قبر موسی بن جعفر می‌رفته و به او توسل می‌کرده و مشکلش برطرف می‌شده است.[۱۵۹] از شافعی نیز نقل شده که قبر او را «داروی شفابخش» توصیف کرده است.[۱۶۰]
کتاب‌شناسی
همچنین ببینید: فهرست کتاب‌های درباره امام کاظم
آثار زیادی درباره امام کاظم در قالب کتاب، پایان‌نامه، و مقاله به زبان‌های مختلف نوشته شده که تعداد آنها تا ۷۷۰ اثر شمرده شده است.[۱۶۱] کتاب‌های کتابنامه امام کاظم علیه السلام[۱۶۲] وکتاب‌شناسی کاظمین[۱۶۳] و مقاله کتاب‌شناسی امام کاظم علیه السلام[۱۶۴] به معرفی این آثار پرداخته‌اند. موضوع بیشتر این آثار ابعاد زندگی و شخصیت امام هفتم شیعیان است. همچنین همایشی با عنوان سیره و زمانه امام کاظم در بهمن ۱۳۹۲ش در ایران برگزار شد که مقالات آن با عنوان مجموعه مقالات همایش سیره امام کاظم علیه السلام منتشر شده است.[۱۶۵]
مسند الامام الکاظم، باب الحوائج الامام موسی الکاظم و حیاة الامام موسی بن جعفر از جمله آثاری است که درباره امام کاظم نوشته شده است.