گاه لیلایی و گهی مجنون
گاه مجنونم و گهی لیلا

گاه خورشید و گاه آیینه
روبروی همیم در همه جا

***

ای طلوع همیشه ی قلبم
با تو خورشید عالمینم من

تو حسینی ولی گهی زینب
گاه زینب گهی حسینم من

 ***

وقت سجاده وقت نافله ها
لبمان نذر نام یکدیگر

دو کبوتر  در این حوالی عشق
بر سر پشت بام یکدیگر

*** 

من و تو آیه های تقدیریم
من و تو همدلیم و همدردیم

خواب بر چشممان نمی آمد
تا که بر هم دعا نمی کردیم

*** 

دل ندارم تو را نظاره کنم
در غروبی که بی حبیب شدی

تکیه بر نیزه ی شکسته زدی
این همه بی کس و غریب شدی

*** 

کاش این جا اجازه می دادی
تا برای تو چاره می کردم

این گریبان اشتیاقم را
پیش چشم تو پاره می کردم

*** 

همه از خیمه ها سفر کردند
همه در خون خویش غوطه ورند

همه پیشت فدا شدند اما
کودکانم هنوز منتظرند

 ***

آن دمی که ممانعت کردی
میهمان نگاه من غم شد

از بلا و غمِ مصیبت تو
آن قدر سهم خواهرت کم شد

 ***

کودکانم اگر چه ناقابل
ولی از باده ی غمت مستند

آن دو بالی که حق به جعفر داد
به خدا کودکان من هستند

*** 

خنده ها با نگاه غمگینت
اذن پرواز بالشان باشد

اذن میدان بده به آن ها تا
شیر مادر حلالشان باشد

(علی اكبر لطیفیان)