يا زينب كبري
پائین تر از آنیم ز بالا بنویسیم

یا اینکه بخواهیم شما را بنویسیم


ما کوزه ی اندیشه یمان کمتر از آن است

تا اینکه بخواهیم ز دریا بنویسیم


آنقدر به ما وقت ملاقات ندادند

تا گوشه ی چشمی ز تماشا بنویسیم


ما را لُلُلُک لُکنت محض آففریدند

تا مدح تو با لهجه ی موسی بنویسیم


هر جا که حسین ابن علی حک شده باید

زیرش مددی زینب کبری بنویسیم
*****


از وسعت نوری بنویسیم که تابید

ای نقطه ی تاریک حوالی تو خورشید


بسیار شنیدیم ولی کم ز تو گفتند

ناگفته زیاد است اگر هم ز تو گفتند


نُه ماه تو در کالبد فاطمه بودی

گاه متولد شدنت عالمه بودی


از چهره ات اینگونه گرفتند نتیجه

هم مادر و هم دختر زهرا ست خدیجه


بر روی زمین از تو بگوییم چگونه

ای شیوه ی تفسیر تو در عرش نمونه


لب باز کنی هرچه نفس بند می آید

از حنجرت آیات خداوند می آید


پیوند صمیمانه ی دریا زده بر باد

آرامش آمیخته با لهجه ي فریاد


قول تو فصیح است بدان گونه که زهرا

این غرش شیر است همانگونه که مولا


دستی به در قلعه ی خیبر زد و از جا

لا حول ولا قوه ای وای مبادا...
*****

ای کوفه بخاطر بسپار این عظمت را

در دست اگر تیغ دو صد مرد ندارد


برپای اگر از تاختنش گرد ندارد

پیشانی او پارچه ي زرد ندارد


این دختر مولاست همآورد ندارد

ای کوفه بخاطر بسپار این عظمت را
*****

گاهی که به ناگاه گذر میکند از راه

با طرز وقاری که بَََرَش کوه شود، کاه


خورشید فراروی وی و پشت سرش ماه

جز این نبود منزلت دختر یک شاه
***


ای کوفه چه زود این همه از یاد تو پر زد

این لکه ی ننگ از چه ز دامان تو سرزد


زینب که دمی راهی بازار نمیشد

از معجر او باد خبر دار نمیشد


اکنون به چه جرم است وُِ را کوچه به کوچه...

دشنام ، تماشا، سر بر نیزه، چه و چه
حسین رستمی