یک روز بین کوچه یک بار گریه گریه کردم
هر بار کوچه دیدم هی زار گریه کردم
یک بار پشت این در مادر برای یاری
آمد ولی نود شب با یار گریه کردم
گل ، درب ، آتش و میخ دیگر چه جای تفسیر
با ساقه ، برگ ، حتی با خار گریه کردم
دیدم لگد به در خورد مادر ز پی به دیوار
با آتش در و با دیوار گریه کردم
زخمی به سینه دیدم امواج کینه دیدم
از زخم سینه اش با مسمار گریه کردم
دفن شبانه دیدم چون ماه نو خمیدم
با آن یلی که گفتند کرار گریه کردم
شام وداع مادر با زینب از سفر گفت
وقتی رسید حرف از بازار گریه کردم
داریوش جعفری
+ نوشته شده در شنبه بیست و هفتم آذر ۱۴۰۰ ساعت 1:56 توسط Masoud
|
عرض سلام وادب ،همانطور که از عنوان وبلاگ پیداست صحن وبلاگ مربوط به متن وشعرو گهگاه تصاویرمیباشدکه اشعارومتنها مربوط به صاحب وبلاگ حضرت اباصالح المهدی {عج}است . درایام مناسبتهای عزا ومولودی تغییرکرده ومناسب با همان ایام متن وشعرارسال میگردد،امیددرآن دارم موردقبول حضرت دوست وامام عصر{عج}وتمامی اءمه{ع}وشمادلتنگان فرج یار قراربگیرد.مرابانظریات وپیشنهادات وانتقادهای سازنده تان راهنمایی بنمایید. ومن الله توفیق خاک پای دلتنگان فرج : مسعودپوررجب