در خداحافظی اش سیل حرم را میبرد
راه میرفت و همه چشم ترم را میبرد
نفسش ارثیهی فاطمه، امّا چه کنم
دست غم نور چراغ سحرم را میبرد
سنگها در تپش آمدنش بی صبرند
زیر باران همهی بال و پرم را میبرد
یک عمود آمد و با تاب و تب بی رحمش
ماه پیشانی آن تاج سرم را میبرد
سر آن نیزه که از پهلوی او بیرون زد
تا دل کینهی لشگر پسرم را میبرد
تا که افتاد زمین، جرأت هر شمشیری
قطعهای از قطعات جگرم را میبرد
چیده ام روی عبا هستی خود را، دنیا
باد میآمد و عطر ثمرم را میبرد
*************
اشعارهشتم محرم – حضرت علی اکبر علیه السلام – شاعرناشناس
+ نوشته شده در یکشنبه شانزدهم مرداد ۱۴۰۱ ساعت 0:5 توسط Masoud
|
عرض سلام وادب ،همانطور که از عنوان وبلاگ پیداست صحن وبلاگ مربوط به متن وشعرو گهگاه تصاویرمیباشدکه اشعارومتنها مربوط به صاحب وبلاگ حضرت اباصالح المهدی {عج}است . درایام مناسبتهای عزا ومولودی تغییرکرده ومناسب با همان ایام متن وشعرارسال میگردد،امیددرآن دارم موردقبول حضرت دوست وامام عصر{عج}وتمامی اءمه{ع}وشمادلتنگان فرج یار قراربگیرد.مرابانظریات وپیشنهادات وانتقادهای سازنده تان راهنمایی بنمایید. ومن الله توفیق خاک پای دلتنگان فرج : مسعودپوررجب