حاتم از یک تارِ مویت خلق شد ، ابنُ الرّضا
کلِّ عالم ز آبرویت خلق شد ، ابنُ الرّضا
صد بهشت از عطر و بویت خلق شد ابنُ الرّضا
ماه ، از اکسیرِ رویت خلق شد ابنُ الرّضا
سائلِ کوی توأم ، آقا… “تَصَدَّقْ” بر گدا
تابِ گیسوی توأم ، آقا… “تَصَدَّقْ” بر گدا
قلبِ ما بابُ المجانین و کرامت از شما
راهِ تو بابُ المُراد و استقامت از گدا
شاهْ راهِ سائلان ، بابُ الجوادِ بنُ الرّضا
اسمِ اعظم ، نامِ تو باشد به درگاهِ خدا
ای علیِّ اکبرِ دوّم ، عزیزِ فاطمه
بَه چه شیرین ، بردنِ نامَت کنارِ علقمه
علقمه ، بابُ الحوائج ، نامِ تو غوغا کند
«یا جواد» و «یا جواد» ، عباس هم امضا کند
بعدِ یک کرب و بلا ، شوری به دل برپا کند
آخرش هم کاظمینِ تو گره را وا کند
میروم یک روز از کرب و بلا تا کاظمین
با شعارِ «یا جواد» و «یا لَثاراتَ الحسین»
دستِ خالی آمدم ، ای سفره دارِ محترم
از گدایانِ توأم ، ای سایه ات روی سَرَم
ای فدای چشم هایت هم پدر هم مادرم
حاجتم این است: یک شب ، پا برهنه ، در حَرَم
در حَرَم ، آرام ، یک گوشه ، من و ذکرِ «رضا»
روضه میخوانم برای غربتِ خونِ خدا
روضه ی مادر ، علی ، با دستِ بسته ، کوچه ها
یادی از قبرِ حسن ، در حسرتِ ایوانْ طلا
جان فدای قلبِ بی تابِ تو و بابای تو
غرق در داغِ علی و فاطمه ، دنیای تو
عرضِ خود را اینچنین میبندم و رَد میشوم
از غلامانِ توأم ، هر چند هم بد میشوم
از دعاهای شما ، راهیِ “مشهد” میشوم
میروم مشهد ، همانجا وقفِ مرقد میشوم
ای جوادِ بنُ الرّضا ، بابُ الجوادت محشر است
رفتن از بابُ الجواد ، از هر دَری شیرین تر است
✦✦✦
هر چند زیبا دیده ام ، باز این دلم شیدا نشد
جز با خیال روی تو ، کنج دلم غوغا نشد
ای بحر جود و بخششو ، دلدادگی و دلبری
کو قطره ی سرگشته ای ، کز لطف تو دریا نشد
روح تعالی هستی و ، ما را به بالا می کشی
در محضرت کو ذره ای، کز یمن تو والا نشد
از بس کرم داری تو ای ، روح کرم اوج سخا
هر سائلی سویت شده ، محتاج در دنیا نشد
صدها هزاران حاتم ، طایی به دنبال تواند
از بس کرامت داری و ، با تو کسی همتا نشد
با هر نگاه دلکشت ، عقده گشایی می کنی
در درگه ات آیا کسی ، عقده ز جانش وا نشد ؟
در کاظمین تو کسی ، آیا زیارت آمده
کز جود بی پایان تو ، در عشق بی پروا نشد
✦✦✦
ای کسی که هر گره با دست تو وا می شود
دردهای بی دوا با تو مداوا می شود
راه بیرون آمدن از سختی و غم یاد توست
در شدائد، رحمت و لطف تو پیدا می شود
این گرفتاری زبان شکر من را هم گرفت
زشتی این روزها، با شکر زیبا می شود
ترس تنگی نفس یا ترس از تنگی قبر
ترس دارد بنده از وقتی که تنها می شود
التماست می کنم فورا گناهم را ببخش
گر نبخشی قامتم زیر گنه تا می شود
زحمت من را فقط مادر تقبل می کند
بچه بد، دست بر دامان زهرا می شود
هر مریضی را به درگاه رضا می آورند
خوش بحال ما که خوشحال است و بابا می شود
آمدم باب الجواد و می روم باب الحسین
با علی اصغر نمی دانی چه غوغا می شود
جای خواب شیرخواره نرم باشد بهتر است
زیر پا ارباب افتاده است و بلوا می شود
می کشد خنجر ولی اصلا نمی برد سرش
پیش چشم خواهرش از سینه اش پا می شود
پیش چشم مادرخود از قفا افتاده و
نعل های تازه ای پایین و بالا می شود
رضا دین پرور
 
 
       + نوشته شده در سه شنبه یازدهم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 1:21 توسط Masoud
        | 
       
   
	  عرض سلام وادب ،همانطور که از عنوان وبلاگ پیداست صحن وبلاگ مربوط به متن وشعرو گهگاه تصاویرمیباشدکه اشعارومتنها مربوط به صاحب وبلاگ حضرت اباصالح المهدی {عج}است . درایام مناسبتهای عزا ومولودی تغییرکرده ومناسب با همان ایام متن وشعرارسال میگردد،امیددرآن دارم موردقبول حضرت دوست وامام عصر{عج}وتمامی اءمه{ع}وشمادلتنگان فرج یار قراربگیرد.مرابانظریات وپیشنهادات وانتقادهای سازنده تان راهنمایی بنمایید.          ومن الله توفیق             خاک پای دلتنگان فرج : مسعودپوررجب