اذان به وقت گلوی بریده

 

به بام بر شده ام از سپیده ی تو بگویم
اذان به وقت گلوی بریده ی تو بگویم


اذان به وقت گلویی که قطعه قطعه غزل شد
غزل غزل شده ام تا قصیده ی تو بگویم


غزل غزل شده ام ای شهید عشق که چون گل

ز عاشقان گریبان دریده ی تو بگویم

 

هزار مرتبه آتش شدم نشد که غروبی

زخیمه های به آتش کشیده تو بگویم....

 

به بام برشده ام با عقیق، آینه، سبزه

مگر ز دیدن ماه ندیده ی تو بگویم

 

به بام بر شده ام تشنه ، با صدای بریده

اذان به وقت گلوی بریده ی تو بگویم