تنها نه از غمت جگرم شعله ور شده
داغی به دل زدی که سرشکم شرر شده
دارد به عرش میرسد اشراق سینه ات
آهای نبی، زمان عروجت مگر شده؟
وضع شکاف زخم سرت هیچ خوب نیست
زیر کلاه خوود تومگر شقّ القمر شده؟
داری مرا کنار خوت میکُشی پسر
حرفی بزن، ببین پدرت محتضر شده
برخیز و بااشک مرا روبرو نکن
با نیشخند توحرمله دربدر شده
اینها برای هرچه علی نقشه داشتند
نامت اسیر بغض هزاران نفر شده
گویاچقدر نیزه به پهلوی تو زدن
هرکس که داشت کینهی زهرا خبر شده
تنها تو را نمیشود از خاک جمع کرد
از سنگ ریزهها ، بدنت ریزتر شده
وقتی که در عبا بدنت چیده شد علی
معلوم شد چقدر تنت مختصر شده
مصطفی متولی
+ نوشته شده در سه شنبه سوم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 2:29 توسط Masoud
|