مادر روز‌های دلتنگی
بانوی گریه‌های طولانی‌
می‌شد از موج اشک هر روزت
اسمان مدینه طوفانی

بسکه با سوز روضه می‌خواندی
پا به پایت مدینه می‌نالید
چشم‌های غسی مروان هم
گاهی از گریه‌ی تو می‌بارید

اسمان را به گریه وا می‌داشت
چشم ابری و اه هر روزت
چشم خاکی و غصه دار بقیع‌
می‌نشسته به راه هر روزت

کربلا بود و روسفیدی تو
لحظه امتحان سخت خدا
پسرانت یکی یکی رفتند
شیر مردان درس‌های شما

گرچه با چشم خود ندیدی که
کربلا را چه ماجرایی بود
زندگی تو بعد عاشورا
گریه در گریه کربلایی بود

حسن کردی 

تو زیبا شدی کوه و دریا شدی
یه باغی پر از عطر گل‌ها شدی
یه همدم تو غم‌ها برای علی
یه زهراترین بعدِ زهرا شدی

توموندی کنار علی یک تنه
تو گفتی که زهرا پناه منه
نذاشتی علی بت بگه فاطمه!
نذاشتی که زینب دلش بشکنه!

نخ چادرت دلبری میکنه
تورو فاطمه یاوری میکنه
واسه بچه هاش مادری کردی و
واسه بچه هات مادری میکنه

چقد مثل زهرا شده شوکتت
چقد مثل زهرا شده غیرتت
ایشالا نشه دست و بازوت کبود
ایشالا که نیلی نشه صورتت

ایشالا که آتیش نیاد سوی تو
نشینه غلافی به بازوی تو
همیشه بمونی کنار علی
الهی نبینم که پهلوی تو….
واست کوچه رو دلربا میکنن
پر از عطر خوب خدا میکنن
قدم میزنی تا توی کوچه‌ها
پسرهات برات کوچه وا میکنن

الهی نبینی غم حیدرو
نبینی غم ساقی کوثرو
نداره دلی خوش زدیوار و در
امیری که کنده در خیبرو

میترسم بخونم برات روضه من
فقط اینه دیگه دعام دائماً
ایشالا توی کوچه عباس تو
نبینه چیزایی که دیده حسن

خدا گر ز حکمت ببندد دری
ز رحمت گشاید در دیگری
خدا محسنو برده پیش خودش
به جاش داده عباس نام آوری

تویی اوج زن‌های مردآفرین
شدی بعد زهرا تو زهراترین
تو ام الوفایی، تو ام الادب
شدده نام زیبایت ام البنین…

محسن کاویانی


چه گام استواری در دفاع از اصل دین داری
به راهی که در آن هستی بدون شک یقین داری

تو هم ام الادب هستی و هم ام البنین هستی
ارادت‌های دیرین بر امیرالمومنین داری

هنر داری جگر داری قمر داری پسر داری
تو آن ماهی که دامانی به حق ماه آفرین داری

خودت را از زمانی که کنیز فاطمه خواندی
عزیز زینبش گشتی مقامی اینچنین داری

به دستت پرورش دادی علمداری بدون دست
یقین دارم که تو دست خدا در آستین داری

برای هر حروف حا و سین و یا و نون خاتون
چهار عاشق به مانند رکاب آن نگین داری

مزارت عرش اعلا شد زیارتگاه سقا شد
اگر چه مرقدی از خاک روی این زمین داری

محسن صرامی

خون قلبم نه ز داغ پسرم ریخت حسین
آسمان از غم تو روی سرم ریخت حسین

زینب آن نیست که پیش از سفر از پیشم رفت
از غم موی سپیدش جگرم ریخت حسین

خواهرت گفت که از نیزه دهانت خون شد
ناگهان بند دل از این خبرم ریخت حسین

من شنیدم بدنت زیر سم اسبان رفت
تنت انگار که پیش نظرم ریخت حسین

گفت: راوی که جگر گوشه اَت ارباً ارباست
از دلم سختیِ داغ پسرم ریخت حسین

در ره یاری ارباب پسر یعنی چه؟
شکر، پیش قدمِ تو قمرم ریخت حسین

مادر آن است که یار غم زهرا بشود
پس چه بهتر که به پایت ثمرم ریخت حسین

پسرانم همه بودند سپر‌های حسین
سپر من همه در حفظ حرم ریخت حسین

آب اگر ریخت ز مشک پسرم، شرمنده…
آبرو بود که از چشم ترم ریخت حسین

مرغ باغ ملکوتِ تو شده عباسم
او به پرواز شد و بال و پرم ریخت حسین

مادرت آمد و دست پسرم را بوسید
عرق شرم ز روی پسرم ریخت حسین

محمود ژولیده