پیش من نیزه ها کم آوردند
به خدا سر نمیدهم به کسی

غیرت الله من خیالت جمع
من که معجر نمیدهم به کسی

**

تو اگر که اجازه بدهی
خویش را پهلویت می اندازم

اگر این چند تا عقب بروند
چادرم را رویت می اندازم

**

چقدر میروند و می آیند
فرصت زخم بستن من نیست

آمدم درد و دل کنم با تو
جا برای نشستن من نیست

**

جلویش را بگیر تا بلکه
دستم از رو سرم بلند شود

تو که شمر را نمیکنی بیرون
پس بگو مادرم بلند شود

**

هرکه گیرش نیامده نیزه
تکیه بر سنگ دامنش کرده

همه دیدند دخترت هم دید
شمر رخت تو را تنش کرده

(علی اکبر لطیفیان)https://t.me/joinchat/FM3LaT4hDwRApYI52VOIYQ