هوالعشق هوالحق وهوالهو

خوشاهوهوزدن باحضرت او

بنام اوکه دل راچاره سازاست

به تسبیحش زمین مهرنمازاست

چراغی مردهام دل کنم دلم را

به بسم الله بسمل کن دلم را

بگیراین دل،دل ناقابلم را

به شرط آنکه بگدازی دلم را

بده حالی که حالی تازه باشد

که هرفصلش وصالی تازه باشد

مددکن لحضه ای ازخودگریزم

که تاریک است صبح رستخیزم

تمام فصل من شدبرگ ریزان

بده دادمن ازخودگریزان

الهی:سینه ای داریم پرسوز

تبسم کن دراین آیینه یکروز

تبسم کن،،تبسم کن:الهی

مرادرعطرخودگم کن الهی

من ازکوه درختی کم نبودم

شبی بامن تکلم کن الهی

همه حیران چوموساییم درطور

تجلی کن شبی،یانور،یانور

تجلی کن که ماگم کرده راهیم

ببخشامان که لبریزازگناهیم

الهی سربه زیران توهستیم

اسیرانیم،اسیران توهستیم

اسیرانی سراسردل پریشیم

الهی :ماگرفتاران خویشیم

الهی:ال امان ازنفس بدکیش

اسیرتوگریزان است ازخویش

دلم سرگرم کارهیچ کاری

امان ازاین پریشان روزگاری

نه گفتارم به کارآمد،نه رفتار

گرفتارم،گرفتارم،،گرفتار

دلا برخیز،ازاین بیهوده برخیز

به چشمانم چراغ گریه آویز

ازآن ترسم که درروزقیامت

نیایددل بکارسوختن نیز

الهی:مانیازیم تونازی

غم ماراتوتنهاچاره سازی

الهی:درداین دل رادواکن

همین امشب مراازمن جداکن

دعاکن یک سحردرخودبرویم

بگویم آنچه رابایدبگویم

دلم راشعله آه سحرکن

مرادریک دوبیتی مختصرکن

الهی:درداین عشقم بیشترکن

دل ریشم ازاین غم ریشترکن

ازاین غم گر،دمی فارق نشینم

بجانم صدهزاران نیشترکن