ولی نشد...
گفتم که بیقرار تو باشم  ولی نشد
تنها درانتظار توباشم ولی نشد
گفتم به دل جلب رضایت کند،نکرد...
گفتم که جان نثارتو باشم ولی نشد
گفتم میان جذر ومد اشک وآه شب
درگردش مدارتوباشم ولی نشد
گفتم که تاعجل نرسیده است ، لحظه ای
درخیمه ات کنارتوباشم ولی نشد
گفتم که خاک رهگذرتوباشم ولی نشد
گفتم به قدرآه دل ، دلشکستگان
درعهد و روزگارتو باشم ولی نشد
گفتم دعا کنم که بیایی وببینمت
مانند مهزیارتوباشم ولی نشد
گفتم شمیم ماه محرم که میرسد
درروضه بیقرارتوباشم ولی نشد
.......
باچراغی همه جاگشتم وگشتم درشهر
هیچکس...هیچکس، اینجابه تومانند، نشد
هرکسی دردل من جای خودش رادارد
جانشین تو دراین دل شکسته ،هیچکس، نشد
خواستند ازتوبگویند، شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم ، نوشتند ، نشد
الهی به ثامن الحجج
الهم عجل لولیک الفرج