به پایت ریختم اندوه یک دریا زلالی را
بلور اشک ها در کاسه ماه هلالی را
چمن آیینه بندان می شود صبحی که بازآیی
بهارا! فرش راهت میکنم گل هاي قالی را
نگاهت شمع آجین میکند جان غزالان را
غمت عین القضاتی میکند عقل غزالی را
چه جامی می دهي تنهایی ما را جلال الدین!
بخوان و جلوه ای بخشای این روح جلالی را
شهید یوسفستان توام زلفی پریشان کن
بخشکان با گل لبخندهایت خشکسالی را
سحر از یاس شد لبریز دل هاي جنوبی مان
نسیم نرگست پر کرد ایوان شمالی را
افق هایي که خونرنگ اند، عصر جمعة مایند
تماشا میکنم با یاد تو هر قاب خالی را
کدامین شانه را سر میگذارم وقت جان دادن
کدام آییینه پایانی ست این آشفته حالی را
تو ناگاهان میآیی مثل این ناگاه بی فرصت
پذیرا باش ازاین دلتنگ، شعری ارتجالی را
***
روز ولادت خلاق سرمد است
او از تبار حیدر و از نسل احمد است
در آسمان و زمین میرسد به گوش
میلاد قائم آل محمد است
***
+ نوشته شده در شنبه شانزدهم فروردین ۱۳۹۹ ساعت 4:12 توسط Masoud
|
عرض سلام وادب ،همانطور که از عنوان وبلاگ پیداست صحن وبلاگ مربوط به متن وشعرو گهگاه تصاویرمیباشدکه اشعارومتنها مربوط به صاحب وبلاگ حضرت اباصالح المهدی {عج}است . درایام مناسبتهای عزا ومولودی تغییرکرده ومناسب با همان ایام متن وشعرارسال میگردد،امیددرآن دارم موردقبول حضرت دوست وامام عصر{عج}وتمامی اءمه{ع}وشمادلتنگان فرج یار قراربگیرد.مرابانظریات وپیشنهادات وانتقادهای سازنده تان راهنمایی بنمایید. ومن الله توفیق خاک پای دلتنگان فرج : مسعودپوررجب