اربعین
صدای خواهری می آیدانگار
غریب ومضطری می آیدانگار
بجای مادری می آیدانگار
حسین دیگری می آیدانگار
به روی ناقه سوزآه دارد
به سر،سربندثارالله دارد
نگوخواهر،بگویک دلشکسته
غروری درچهل منزل شکسته
دلش رافتنه باطل شکسته
خدایی گریه هایش،گریه دارد
حسین سرجایش گریه دارد
غمی دیرینه دراحوال دارد
چهل روزه،غم40 سال دارد
شهیدی تشنه درگودال دارد
خداصبرش دهداین روضه هارا
،،،،،،،،
نگاه گریه داری داشت زینب
چه گام استواری داشت زینب
دل بااقتداری داشت زینب
چهل منزل حسین منجلی شد
گهی زهرا شدوگاهی علی شد
ندیدم زینبی کبری ترازاین
ندیدم زینبی بابا ترازاین
ندیدم دختری زهراترازاین
اگرچه غصه داردآه دارد
به پایش خستگی راه دارد
به گردش آفتاب وماه دارد
به والله که ایوالله دارد
پس ازآنکه زمین رازیروروکرد
سپاه کوفه رابی آبروکرد
به سمت کربلا خوشحال روکرد
رسیدم کربلا ای دادوبیداد
حسین سرجداای دادوبیداد
چهل روزاست میخوانم حسین جان
حسین جانم،حسین جانم،حسین جان
تویی ذکرلبم الحمدالله
حسینی مذهبم الحمدالله
همین جاحال واحوالش عوض شد
همین جاحال طفلانش عوض شد
همین جامعجروشالش عوض شد
همین جاذبح اعمالش عوض شد
حسین اش را همین جاسربریدند
قتیلش راهمین جاپربریدند رامیکشید
همین جا دخترش رامیکشیدند
شبیه مادرش رامیکشیدند
نه تنها معجرش رامیکشیدند
همه موی سرش رامیکشیدند
همین جا دربغل بگرفت اورا
همین جا بوسه زدزیرگلورا
همین جازیروروشدپیکراو
همین جابوسه میزدبرسراو
همین جابودآمدمادراو
همین جاسینه میزددختراو
همین جاشیرخواره گریه
رباب بی ستاره گریه میکرد
گهی برمشک پاره گریه میکرد
گهی برگاهواره گریه میکرد
خدای ازچه طفلم دیرکرده؟
مرابیچاره کرده،پیرکرده؟
همین جادوراکبرراگرفتند
زماشبه پیامبرراگرفتند
که ازمن این دودلبرراگرفتند
هم اکبر-هم برادرراگرفتند
همین جابودکه سقای مارفت
به سمت علقمه دریای مارفت
پناه وعصمت وکبرای مارفت
پی اوگوشواره های دختران رفت
فقط از علقمه یک مشک برگشت
حسین ابن علی بااشک برگشت
،،،،،،،
زجابرخیزغمخواری کن عباس
دوباره خیمه رایاری کن عباس
برای عزتم کاری کن عباس
علم بردار،علم داری کن عباس
سکینه میکندزاری ابوالفضل
چه قبرکوچکی داری ابوالفضل
همین جابودالف رادال کردند
تنت رابارها پامال کردند
تورابا سُم اسبان چال کردند
همین جابودافتادند تن ها
همین جابودغارت گشت پیرهن ها
بدون توکتک خوردن زنها
همین جا بودگیسوکشیدند
به هرسودخترانت رامیکشیدند
همین جاتازیانه باب گردید
که معجربعدتونایاب گردید
همین جاحرف،حرف مُلک ری بود
همین جاآفتاب روی نی بود
،،،،،،
خبرداری مارا ز بین بازاربردند
میان مجلس اغیاربردند
داداش:توماندی وکبوتررفت کوفه
توراکشتندوخواهررفت کوفه
حسین جان:باتوبهاری داشتم اما خزان شد
عقیق توبه دست ساربان شد
داداش:خواهرت ازشام آمد
زشهرکوفه بدنام آمد
سرم بشکست وهی دشنام آمد
خودم دیدم که سنگ ازبام آمد
به دست بسته تاشامات رفتم
دَم دروازه ساعات رفتم
برادرزینب : اگرچه خواهری نستوه بودم
اگرچه بادشمنت چون کوه بودم
اگربرکشتی ات چون نوح بودم
بجان مادرم مجروح بودم
خریدم غصه های کربلا را
امانتداربودم،سعی کردم
برایت یاربودم،سعی کردم
به شب بیداربودم،سعی کردم
گل ایثاربودم،سعی کردم
اماداداش:
دلم برنازدانه سوخت آقا
تنش باتازیانه سوخت آقا
که ایکاش من میرفتم آقا
یتیم کربلا رفته زدستم
گل تک دانه ات رفته زِ دستم
کنون خواهرت گشته پریشان
چگونه بازگردم به خویشان
+ نوشته شده در یکشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت 19:14 توسط Masoud
|
عرض سلام وادب ،همانطور که از عنوان وبلاگ پیداست صحن وبلاگ مربوط به متن وشعرو گهگاه تصاویرمیباشدکه اشعارومتنها مربوط به صاحب وبلاگ حضرت اباصالح المهدی {عج}است . درایام مناسبتهای عزا ومولودی تغییرکرده ومناسب با همان ایام متن وشعرارسال میگردد،امیددرآن دارم موردقبول حضرت دوست وامام عصر{عج}وتمامی اءمه{ع}وشمادلتنگان فرج یار قراربگیرد.مرابانظریات وپیشنهادات وانتقادهای سازنده تان راهنمایی بنمایید. ومن الله توفیق خاک پای دلتنگان فرج : مسعودپوررجب