باز هم قافیه ها سوز و نوایی دارد

در این خانه سرشوق گدایی دارد

زائرت تا به ابد محو حرم می ماند

دیدن صحن و سرای تو صفایی دارد

صاحب جود و سخا و کرمی آقا جان

کاظمینت به خدا حال و هوایی دارد

از غم غربت تو چشم پر از نم داریم

هر که مجنون تو شد اشک و بکایی دارد

العطش گفتی و قلب همه را سوزاندی

فرد تشنه عملاً سوز صدایی دارد

مثل جدت به تو هم آب ندادند، غریب!

روضه ات بوی خوش کرببلایی دارد

بال و پرهای کبوتر شده سقف حرمت

روضه ی تو به خدا معجزه هایی دارد

حبیب باقرزاده